دل نوشته های عاشورایی

شرح حال عاشورائیان

عقل سرخ

حكمت حكايتي ز لب دلرباي توست
جان كلام در سخن جانفزاي توست

اشراق اگر به مدرسه نوري فكنده است
آن نور، نور شعله چشم‌هاي توست

دست شفا نجات نبخشد به درد و رنج
داروي درد عشق به دارالشفاي توست

حاجت به فهم شرح اشارات شيخ نيست
تا چشم ما به چشم اشارت‌نماي توست

با عقل سرخ، هستي و مستي به هم نساخت
خون جاي باده قسمت جام بلاي توست

يك قصه بيش نيست غم عشق و اين عجب
كز هر زبان كه مي‌شنوم، ماجراي توست

«عادل» بگو چگونه دم از عشق مي‌زني
آنجا كه آفتاب برآيد نه جاي توست

غلامعلی حداد عادل

مجاهد شهيد مطهر 
اي مجاهد شهيد مطهر   مرتضي را چون آيينه مظهر
     
اي شهيد ره حكمت و علم   خون تو حافظ دين و دفتر
     
در عزاي تو اي بحر تقوا   ديده در خون دل شد شناور
     
گريه بر ناله ره بسته و غم   مي گدازد دلم را به مزمر
     
خامه لرزد در كف من از غم تو   چون سرايم ماجراي ماتم تو
     
در شگفتم من چه گويم خدايا   تا كه غم نشكند داغ من را
     
در عزاي جانگزايت   سينه سوزد چو كانون اخگر
     
بشكند دست آن كس كه بر كند   زين چمن آن درخت تناور
     
حيف از آن نوبهارآفرين باد   كز خزان ستم گشته پرپر

هر شب و روز ديده بارد گوهر پاك
از غم تو اي اميد خفته در خاك

     
خشم امت ز سوگ تو جوشيد   بي تو رهبر سيه جامه پوشيد
     
خود نميري كه مردن تو را نيست   زنده‌اي زنده تا صبح محشر
     
نقش هر دفترت زندگي ساخت   زندگي از تو زايد مكرر

اي خطيب دلنواز نكته پرداز
عندليب نغمه ساز كرده پرواز

     
اي دريغا! مكتب از علم   جانفزا نكته هايت ز منبر
     
در غم تو من چه گويم   زان كه اين گونه فرموده رهبر:
     
حاصل عمر من رفته از دست   پاره‌ي قلب من رفته از بر
     
رفتي و مانده داغ تو در دل   رفتي و مانده ياد تو در سر

شاعر: حميد سبزواري

روح مطهر
از آسمان عرفان، تابنده اختری رفت   وز کنج علم و ایمان، ارزنده گوهری رفت
     
سرباز پیشتازی از خیل عشقبازان   از صفحه ی شجاعت یکتا دلاوری رفت
     
استاد علم و حکمت، جوینده ی حقیقت   از کرسی فصاحت، والا سخنوری رفت
     
دُرّ گرانبهایی از بحر فضل و دانش   از بوستان تقوا سرو و صنوبری رفت
     
گوینده ی شهیری، ارزنده فیلسوفی   روحانی فقیهی، فرهنگ گستری رفت
     
مرد جهاد و تقوا، وارسته ای ز دنیا   شب زنده پارسایی، روح مطهری رفت
     
سرچشم ی معارف از علم و فضل و بینش   دانشوری توانا، استاد اکبری رفت
     
« عدل الهی » او خورشید جاودانی است   تا ملک جاودانی با چهر انوری رفت
     
فرمود امام امت پژمرده نوگل من   از دست رهبر افسوس فرزند دیگری رفت
     
«وحی و نبوت» او سرچشمه ی معانی است   از مرتضی به دوران مرآت و مظهری رفت
     
با گریه گفت رهبر: او پاره ی تنم بود   صد حیف کز کنارم رزمنده یاوری رفت

حبیب الله معلمی

+نوشته شده در سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:عقل سرخ,مجاهد شهید مطهر,روح مطهر,ساعت8:23توسط محمد رضا | |

 

معلم شهيد

 

 

12 ارديبهشت هر سال به سوگ بزرگ مردي مي‌نشينيم كه چهره اسلام را طهارت بخشيد و «مطهري» نام گرفت. مطهري كه بود و چه ويژگي‌هايي داشت كه او را به اين قدر و منزلت رساند مگر نه اين است كه جوان امروز ما نياز به الگو دارد.

مطهري، الگويي است كه هم‌اكنون نيز حضوري تابنده و گويا دارد. هنوز صداي رساي او در گوش دل پاك مردان طنين مي‌اندازد.

درس‌هاي عاشورايي‌اش در حسينيه‌ها هنوز به گوش مي‌رسد و خروش انقلابي‌اش در سرتاسر كشور روشنگر و هدايت‌آفرين است.

او را بهتر بشناسيم:

مرتضي مطهري در سيزدهم بهمن‌ماه سال 1298 هجري شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر فريمان خراسان ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دروس مكتبي، وارد حوزه علميه مشهد شد. مدت‌ها بعد نيز وارد حوزه علميه قم شد و از محضر بزرگان و نام‌آوران حوزه علميه قم به ويژه حضرات آيات بروجردي، حضرت امام خميني، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، حاج‌ميرزا علي‌آقا شيرازي، محمد حجت، سيدمحمد محقق داماد و... بهره‌ها برد.

استاد مطهري به دليل آگاهي كامل از مسايل فرهنگي و اجتماعي و نيز مقتضيات زمانه خود بي‌گمان از محدود شيعيان بيدار اوايل انقلاب محسوب مي‌شد كه قلم و انديشه‌اش را به عنوان سلاحي در جهت دفاع از اسلام ناب محمدي عليه تمامي دگرانديشان و منافق پيشگان به كار برد. و معتقد بود كه بشر امروزي براي رهانيدن خود از گرداب بي‌هويتي وادادگي‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي بايد با معارف ناب اسلام آشنا شود. از همين رو كه دغدغه‌ اول و آخرش عمل به دستورات اسلام در سطح جامعه بود پس از پيروزي انقلاب اسلامي همدوش با ساير انقلابيون در تبعيت از رهبر و مراد خويش، امام خميني (ره) در مجاهدتي خستگي‌ناپذير بود تا آنكه در دوازدهم ارديبهشت‌ماه سال 1358 توسط منافقان كوردل و نهروانيان زمانه خون پاكش را در اين مسير نوراني فداي انقلاب و راه امام و شهيدان كرد تا اين روز به عنوان روز معلم نامگذاري شود. عنوان مقدس معلمي برگرفته از اوصاف خداوند متعال است. قرآن كريم مي‌فرمايد: «علم‌الانسان ما لم يعلم» خداوند متعال به انسان آنچه را نمي‌دانست ياد داد.(علق-5)

همچنين آيات قرآن كريم مهم‌ترين ويژگي انبياء الهي را تعليم مردم بيان كرده و آن گراميان را به عنوان معلمان بشر مي‌شناساند و مي‌فرمايد:

«لقد من‌الله علي‌المومنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين (آل عمران-164)

خداوند بر مؤمنان منت نهاد، هنگامي كه در ميان آن‌ها پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آن‌ها بخواند و آن‌ها را پاك كند و برايشان كتاب و حكمت بياموزد هرچند پيش از آن، در گمراهي آشكاري بودند.

ارزش و مقام معلم:

در عظمت و منزلت و مقام معلم همين كافي است كه بزرگ‌ترين معلم جهان بشريت حضرت رسول خاتم(ص) به اين ويژگي خود افتخار مي‌كرد. آن بزرگوار زماني كه با دو گروه در مسجد مواجه شد كه گروه اول عبادت مي‌كردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را افضل دانست و فرمود: «انما بعثت معلما: همانا كه من به عنوان معلم انسان‌ها مبعوث شده‌ام.

در مقام پاسداشت از تلاش‌هاي معلمان سخني بالاتر و زيباتر از كلام مولاي متقيان حضرت علي(ع) نمي‌توان يافت كه فرمود: «من علمني حرفا فقد صيرني عبدا» كسي كه به من يك حرف بياموزد، مرا بنده خودكرده است. البته اين شرافت و فضيلت براي معلم زماني ارزشمند است كه بتواند‌ شأن خداوند و پيامبران را در وجود خود محقق سازد و پيوند انسان به هدف متعال خلقت يعني عبادت را برقرار سازد. لذا در اين توصيف، شهيد مرتضي مطهري يكي از آن معلمان راستين است كه اولاً با نگاه تركيبي به همه معارف بشري نظر مي‌كند و ثانياً تمامي تلاش‌هاي علمي و عملي را مقدمه‌اي براي عبادت مي‌داند و در اين راه به مرحله سوم دينداري راه مي‌يابد و با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي‌سازد. تا آنجا كه معمار انقلاب اسلامي كه خود معلمي بزرگ است همه آثارش را مفيد مي‌داند و بهره‌برداري از آن‌ها را سفارش مي‌كند.

معلمي برتر از شهادت:

حضرت امام جعفر صادق(ع) مي‌فرمايند: «هنگامي كه روز قيامت شود، خداوند تمام انسان‌ها را جمع مي‌كند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مركب عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مركب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت. اين ارزش بدان جهت است كه شهيدان در سايه علم و تربيت معلمان و تعليم شايسته آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده‌ است. در اين مسير بزرگاني گام نهاده‌اند كه نامشان بر تارك زمان مي‌درخشد. علامه شهيد استاد مرتضي مطهري(ره) از همين طايفه مقدس است كه در سنگر تعليم و تعلم به قله رفيع شهادت نيز دست يافت كه پير  جماران در غم فراق او چنين گفت:

شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عالي مقام مرحوم آقاي حاج شيخ مرتضي مطهري(قدس سره) كه در اسلام‌شناسي و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم‌نظير بود در عمر كوتاه خود اثرات جاويدي به يادگار گذاشت كه پرتوي از وجدان بيدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود. او با قلمي روان و فكري توانا در تحليل مسائل اسلامي و توضيح حقايق فلسفي با زبان مردم و بي‌‌قلق و اضطراب به تعليم و تربيت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بي استثناء آموزنده و روان‌بخش است و...

ويژگي‌هاي معلم شهيد:

نخستين ويژگي استاد شهيد مبارزه سرسختانه با كجروي‌ها و انحرافات بود كه پس از حضرت امام(ره) انحراف و سقوط منافقين را در پيش از انقلاب اسلامي پيش‌بيني كرده بود.

ويژگي دوم مطهري، آشنايي عميق او با علوم و فنون مختلف اسلام و قرآن كريم بود. او در اين وادي، كم‌نظير بود هنر مطهري بيان پيچيده‌ترين علوم و فنون اسلامي به زباني ساده، اما در عين حال پخته و استوار است. امروز كه آثار او را مي‌خوانيم، گويي حرف‌ سالهاي دور استاد شهيد مطهري همين امروز مصداق دارد و همين امروز نياز جوان‌هاي ماست.

ويژگي سوم استاد شهيد، طهارت روح و قوت ايمان و قدرت بيان كم‌نظير او بود. مطهري همان كسي است كه با دو بال علم و ايمان در سرتاسر عمر خود حركت كرد و هيچ‌گاه از مسير منحرف نشد.

ويژگي چهارم، شهادت بزرگ مرداني چون مطهري همچون زنده بودنشان خود حيات آفرين است.

ويژگي پنجم استاد فرزانه اين است كه با ترور شخصيت‌هاي مبارزي چون او، اسلام تأييد مي‌شود. نهضت زنده مي‌شود و زندگي از سر گرفته خواهد شد. او موجي آفريد كه حيات را معنا بخشيد. مطهري منشأ خدمات بزرگي در عرصه‌هاي حيات علمي و اجتماعي بود. به لحاظ علمي، انديشه‌ها و ايدئولوژي اسلامي را در طول حيات پربركتش، از طريق درس و سخنراني و تأليف كتاب ارائه داد و به لحاظ اجتماعي در مبارزه با انديشه‌هاي انحرافي سرسختانه عمل كرد.

ويژگي ششم معلم شهيد: حضرت امام خميني (ره) آثار قلم و زبان استاد شهيد را بي‌استثناء آموزنده و روانبخش مي‌دانند و موعظه و نصايح او را كه از قلبي سرشار از ايمان و عقيده نشأت گرفته براي عارف و عامي سودمند مي‌خوانند.

ويژگي هفتم استاد فرزانه: مبارزات جانانه او با كمونيست‌ها و منافقين، هنوز هم قوي‌ترين منابع مبارزاتي ما قلمداد مي‌شود.

ويژگي هشتم استاد شهيد خطرآفريني مطهري است. آنچه كه هميشه ما را تهديد مي‌كند توطئه‌هاي است كه دشمن طراحي مي‌كند. انديشه‌هاي استاد شهيد مطهري هم براي دشمنان اسلام خطرآفرين است. امام بزرگوار به اين مهم‌ توجه دارند و هشدار مي‌دهند «من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مي‌كنم كه كتاب‌هاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه‌هاي غيراسلامي فراموش شود.

اي معلم شهيد:

در ايام و لحظاتي شهادت تو را پاس مي‌داريم كه بيش از همه وقت با عنايت به تهاجم فرهنگي دشمنان فقدانت را با تمام وجود احساس مي‌كنيم. جاي تو را اي معلم شهيد در تمامي محافل، مجالس، در دانشگاه و حوزه خالي مي‌بينيم، گرچه رفته‌اي، ولي ماندگارتريني، گرچه خاموشي، اما روشن‌ترين فريادي، گرچه غايبي لكن آشكارترين حضوري.

اي درد آشنا، اي زمان‌شناس، اي فرزند زمان، تو كه معلم و مؤلف كتاب «انسان كامل» بودي، به راستي خود متجلي يك انسان كامل بودي، از ذات وجودت تكامل تراوش مي‌نمود و تو براي همه بودي و همگان را سيراب كردي.

بچه‌هايمان «داستان راستان» تو را مي‌خوانند و لذت مي‌برند. خواهرانمان «مسئله حجاب» و «حقوق زن» را مطالعه كرده و ارزش انساني زن مسلمان را درمي‌يابند.

عارفان با تو در گلشن مطهر «نهج‌البلاغه» سير مي‌كنند. علي شناسان كتاب «جاذبه‌ و دافعه علي» را مي‌خوانند و جوانان ما نيز به «جهان‌بيني توحيدي» و «توحيد» و «نبوت» و «معاد» و «انسان و ايمان» و «انسان و سرنوشت» و... مي‌نگرند و درس مي‌آموزند.

وقتي ديدگان ما به «جهان‌بيني توحيدي» تو افتاد و دريچه «انسان و ايمان» را به رويمان گشودي و چهره «انسان در قرآن» را به ما نماياندي از «وحي و نبوت» تو توشه‌ها برگرفتيم و پروازكنان به سوي «زندگي جاويد» شتافتيم و زمينه‌ساز «قيام و انقلاب مهدي(عج)» شديم و «شهيد» داديم تا اسلام باقي بماند.

 اي مطهري، اي معلم شهيد تو به تنهايي «جماعت» بودي و به تنهايي يك «امت». در حياتت با منطق، دشمنان اسلام را رسوا نمودي و در شهادتت با خون چهره كريه‌شان را رسوا ساختي و سرخي خونت نهال اسلام را شاداب‌تر و سبزتر نمود.

شهادتت مبارك باد.

+نوشته شده در سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:اردیبهشت,مطهری,استاد,معلم,درس های عاشورایی,ساعت8:2توسط محمد رضا | |

شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم
نوشتاری که در پیش روی دارید معرفی بسیار کوتاه و اجمالی از گروهی است که به شهادت رساندن فرزندانی از اسلام ، همچون شهید بزرگوار مطهری را انجام داده است.
البته مقصود نگارنده نقد فکری و علل انحرافات و … این گروه نبوده و حتی در بسیاری از موارد از ذکر جوابهایی که به ذهن نویسنده رسیده خودداری شده و به ذکر نقل قول از خود گروه اکتفا شده است. بلکه غرض آن بوده تا شروعی باشد که صاحبنظران در این امر به نقد این گروهک و بلکه تمامی گروههایی که چه از ناحیه شرق یا غرب تغذیه شده و می شوند بپردازند.
گروههایی که علیه نظام جمهوری اسلامی دست به مخالفت زده و احیانا در مقابل آن ایستادند. نظامی که رهرو شخصیتی است که درطول خلافتش در راه پیاده کردن عدالت با انواع دسیسه ها و توطئه ها و … روبرو بود و در نهایت توسط همین قشر ترور شد و به شهادت رسید.
همچنانکه با شهادت حضرت علی (ع) نتوانستند راه آنحضرت را سد نمایند، اینان نیز نخواهند توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب اینان نیز نخواهد توانست با این توطئه ها مانع رشد و تکامل این انقلاب شوند، بلکه این شهادت هاست که نهال انقلاب را بارورتر نموده و باعث شکوفایی هر چه بیشتر آن می گردد.
بهر حال امید است این انتقلاب زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) گشته و با ظهور آنحضرت به دست صاحب اصلی آن برسد ان شاء الله.
از جنایات این گروه از جمله به شهادت رساندن استاد مطهری بوده است شهیدی که امام خمینی (ره) در شهادتش به سوگ نشست و او را حاصل عمر خویش خواند اگر ضابطه عظمت و اهمیت یک گروه و سازمان به تشکیلات و سازماندهی آن تعداد اعضا و هواداران و شخصیتهای اصلیآن گروه باشد پرداختن به گروه فرقان و صرف وقت برای نوشتن یا مطالعه کردن پیرامون آن امری بیهوده است. فرقان با چنین ضوابطی به راستی گروهک است و اگر عمق فجایع و جنایاتی که آفریده است زیاد نبود بهتر آن بود که به مصداق آیه کریمه قرآن می فرماید و اذا مروا باللغو مرول و کراما، در کمال کرامت نفسانی رهایش کنیم و بگذاریم که این باطل نیز با فراموش شدنش بمیرد.
تاریخچه فرقان گروهی بودند که حداکثر اعضا و افرادش عددی بین ۵۰ الی ۶۰ نفر بودند رهبر گروه (که در اوج فعالیتهایش ۲۰ ساله بود) اعضاء گروه خود را در طول سه چهارسال از میان دوسه دروه جلسه قرائت و باصطلاح تفسیر قرآن ، در تهران انتخاب نمود. اومطالبی را که در این جلسات تدریس می کرد جمع آوری ، تدوین و تکثیر کرد، و این سالها را سالهای تدوین ایدئولوژی نامید.
رهبر گروه بود به نام اکبر گودرزی که قریب سه الی چهارسال ، دروس مقدمات و قسمتی از سطح را در حوزه های علمیه خوانسار، قم و تهران فراگرفته بود وی قبل ازت حصیل در حوزه مدتی در مزرعه پدرش کشاورزی کرده بود و در مدارس فرهنگی نیز تا کلاس سوم متوسطه و تا اوائل رسائل، خوانده بود و آنچنانکه خودش اظهار می داشت منطق مظفر را نیز درس گرفته بود ، لیکن فلسفه و علومی دیگر نظیر معانی بیان را نخوانده بود.
دوره تدوین ایدئولوژی گروه فرقان کلا در زمان طاغوت بوده است و پس از پیروزی انقلاب دست به تررو زدند و باصطلاح خودشان دست به عمل از این نظر که زمان تکوین گروه در زمان طاغوت بود به عنوان یک گروه ضد رژیم شاه جلوه کرده بود و در آن زمان قسمتی از اطلاعیه ها و کتب تفسیر خود را منتشر شاخت. رهبر گروه فرقان این نشریات را ایدئولوژی مدون معرفی کرد.گروه فرقان اعلام می دارد و اظهار می کند که محتوای آنها را از دروسی که در حوزه علمیه خوانده اخذ و اقتباس ننموده است ، بلکه جلساتی را که از سن این گروه را تیجه داد و آن را تا مرحله ثمر دهی و اقدام به قیام مسلحانه سوق داد.و معتقد است کلیه عملکردها و عقاید مدون و باصطلاح منسجم سازمان نیز نتیجه مستقیم تدوین ایدئولوژی همان است که در جلسات مذکور تحقق یافته بود.
سازمان در یک جلسه چهارنفری ترروها را تصویب می کردند (البته گاهی هم پنج یا شش نفری بودند)
از آنجایی که سازمان به آنصورت دارای تشکیلات نبود و اعضای آن نیز وظایف کاملا مشخص را نداشتند لذا در پنجمین جلسات چهار ، پنچنفره مسائل روز را تحلیل می کردند و افرادی را که باید بعنوان اشخاص و افراد ضد خلق و به اتهام همکاری با جمهوری اسلامی که معتقد بودند صد توحیدی است ترور شوند مشخص می کردند. اگرچه حقارت و پستی که این گروه دارد ارزشی ندارد که انسان به تحقیق و بررسی پیرامون آن پردازد اما در برابر این حقارت ها ، در بدو نظر انسان را به گذشتن از آن فرا می خواند امام عمق جنایات این گروه و شدت ضربات هولناکی که به اسلام زدند همچون ترور شهید مطهری، مفتح و … و مهمتر از آن تاویل و توجیه و تفسیر به رای آیات قران کریم و روایات و نهج البلاغه ما را به مطالعه و تحقیق (هر چند گذرا) وادار می سازد.
سازمانی که هر چند زمان تکوینش در رژیم طاغوت بود و به عنوان یک گروه ضد رژیم معرفی شده بود. در همان سال ۵۷ سه عنصر اصلی حاکم بر سرنوشت ملت ایران را رژیم پهلوی روحانیت و کمونست ها میدانست و از روحانیت به عنوان روحانیت حاکم و رهبران توده ناآگاه و مردم عقب مانده نام می برد و رهبری اقشار تحصیلکرده را با چپی ها می دانست و معتقد بود اگر رژیم طاغوت سرنگون شود قشر تحصیلکرده و رهبران آنها (یعنی کمونیستها) قدرت را به دست خواهند گرفت. تحلیل فرقان از تاسیس جمهوری اسلامی فرقان معتقد بود که انقلاب اسلامی مشابه نهضت تنباکو، مشروطیت و ملی شدن نفت است و می گوید پس از پیروزی انقلاب (انقلابی که به اصالت آن حرکت واقعی مردم شکی ندارد.) روحانیت که بدون قصد مردم به شکل کودتا به قدرت رسده اند به علت نداشتن تجربه کافی در امور اجرایی و نداشتن تخصص های لازم در امور فنی و مدیریت، و ارگانهای کشوری از دخالت در اینگونه امور خودداری خواهد کرد و قهرا قشری که بر سر کار خواهد آمد سازمانهای سیاسی مارکسیستی و احتمالا ناسیونالیست خواهد بود.
فرقان کناره گیری روحانیت از مسوولیت ها را ضروری می دانست اما در مورد جانشینی آن نظر خاصی ارائه نمی دهد. زیرا این گروه خواستار سقوط رژیم شاه است و ضد توحیدی ترین عناصر بدهکار روحانیت می دانست و معتقد بود که باید در حداقل فرصت با توسل به قهر و آتش و سلاح آنان را از میان برداشت تا هم قربه الی الله به دستورات و احکام خدا عمل کرده باشد و هم خلق تحت ستم را از استعمال حاکم نجات بخشد.
در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی (که مردم با اکثریت ۲/ ۹۸ رای دهندگان در آن شرکت کردند) در نشریه ای که در فردوین ۵۸ تحت عنوان رفراندوم توطئه استحمار و استعمار منتشر می کنند و مردم را از افتادن بدام این خدعه باز میدارد و می گوید.
اصولا رفراندوم حتی در همان شکل آزادانه اش در کشورهای باصطلاح دمکراتیک هم پایها ی در اسلام محمد ت شیع علی ندارد … استعمار جهانی بکمک عامل اجرای سیاستهای خود در ایران بازی رای گیری به راه می اندازد تا هماهنگونه که در هفتاد و چند سال قبل با تحکیم پایه های مشروطه اسلامی به قسمت سرکوبی و قربانی شدن روشنفکران توده های نا آگاه به سارت چندین ساله رفتند و منافع خارجی تامین گشت این بار هم با بنای جمهوری اسلامی دیگر بار شاهد احیای همه نمودهای پلیدی و زتشی و از همه مهمتر تحمکیم پایه های دیکتاتوری و استبداد قرون و سطائی در جامعه باشیم.
انحراف فرقان از تشیع گرچه در نگاه ابتدایی ممکن است چنین بنظر برسد که این گروه متعهد به اسلام و دستورات آن است ولی با بررسی دقیقتر در این موضوع واقعیت دیگری برای انسان آشکار می گردد.
قرآن می فرماید ان الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره گویا بر خود گروه امر مشتبه شده و خود را دارای اسلام اصیل و راستین میداند و در توجیه به شهادت رساندن استاد مطهری و انتقادهایی که آن شهید در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری به طرز تفکر فرقان داشتند می گوید ، (استاد شهید مطهری) چماق تکفیری ساخت تا بهترین فرزندان اسلام و قرآن را در انزوا قرار داده و نامسلمان معرفی کند افراد مورد نظر او (فرقان) همه ارزشهای اجتماعی خود را در گروه تحقق اندیشه های خداوند و ایدئولوژی توحیدی قرارداده و فقط دهها جلد تفسیر قرآن ایدئولوژیک آن و مسوول گروه که مدتی در حوزه علمیه درس طلبگی خوانده ، تفسیر قرآن، منحرف از اسلام و تشیع باشد
برای پاسخ به موارد زیر توجه می کنیم، گودرزی درپاسخ سوالی که از او می شود که برای تشخیص وظایف عبادی از چه منبعی استفاده می کند می گوید یک سری از اعمال عبادیب بصورت سنتی انجام می شود و یکسری هم با استفاده از قرآن و متون اسلامی دیگر انجام می دادیم.
و در مورد چگونگی استنباط از احکام و اجتهاد و تقلید می گوید، اجتهاد را به مفهوم تلاش برای شناخت مفاهیم قرآنی و اندیشه توحیدی قبول دارم ولی تقلید را آنهم بدان شکل که در جامعه مطرح است نه و با مراجعه به قرآن و سنت می توان احکام او را استنباط کرد.
و مقدار معلوماتی که برای استنباط احکام نیاز هست می گوید، در مرحله اول مساله شناخت قرآن و اندیشه توحیدی باید مطرح شود و در صورت تحقق این امر احکام هم شناخته می گردد. در مورد سیر مطالعاتی گروه از وی سوال می شود و در جوان چنین می گیود مطالعات من بیشتر روی تفاسیر بوده است و در زمینه های اجتماعی و هم کتابهای زیادی مطالعه کرده ام که از آن جمله می توان کتابهای دکتر شریعتی (آیه الله) طالقانی، و قسمتی از نوشته ها و انتشارات و دفاعیات مجاهدین همچون سعید محسن، حنیف نژاد ، رضایی ها و … را نام برد.
قضاوت با خواننده است که آیا با سیر مطالعاتی بالا می توان به درجه استنباط احکام و صدور فتوای نائل شد.
تصمیمات و فتاوی صادره
گروه فرقان با داشتن مطالعاتی که ذکر شد (که البته تنها مسوول گروه است که در این حد نیز مطالعه داشته والا سایر اعضاء مجریان و مقلدان مسوول گروه بیشتر نمی باشند).
آری با چنین مطالعاتی ، اقدام به تصمیم و صدور فتوای شرعی می کرد. یکی از بزرگترین جنایات گروه به شهادت رساندن آیت الله شهید مرتضی مطهری است و دلایلی که در این مورد ذکر کرده اند به این شرح است وی اصطلاح ماتریالیسم منافق را جعل کرده و در دین اسلام بدعت گذاشته است و از آن چماق تکفیزی علیه بهترین فرزندان اسلام و قرآن ساخته است. دیگر اینکه نامبرده عضو شورای انقلاب بوده و همچنین بدلیل نشوتن کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که بمنزله همکاری با رژیم طاغوت بوده و مجازات تمام موارد اعلام است.
همچنان که قبلا نیز یادآور شدیم فرقان رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی را نیز مخالف اسلام اعلام می کند و کسانی که در اقدام به چنین کاری نقش دارند مهدورالدم اعلام نموده بود و حکم اعدام را برای آنان صادر کرده بود.
در جای دیگر عنوان می کند که ما در برداشت های فکری و ایدئولوژی خود از اسلام هیچ انضمام و انسجامی بین اسلام و روحانیت ندیدیم یا اینکه وجود آخوندیسم مغایر با همه موازین توحیدی و مفاهیم قرآنی است.
قابل ذکر است که فرقان برای صدور حکم اعدام برای هر کس که صلاح می دانسته مشکل چندانی نداشته و با تشکیل جلسات مختصری اقدام می نموده. گودرزی در جواب عملیات نظامی محمد متحدی بود، ایشان با من درباره افرادی که تصمیم می گرفتیم ترور شوند صحبت می کرد، و بعد با افرادی که خودش با آنها تماس داشت، باین تصمیم لباس عمل می پوشاند. و در پایان کار اینجانب اعلامیه آن را نوشتم و به مسوول تبلیغت و انتشارات می دادم.
از گودرزی سوال می وشد گروه از چه زمانی تصمیم به مبارزه مسلحانه گرفت پاسخ می دهد، خط مشی کلی همان مخالفت با نظامات ضد توحیدی و مبتنی بر سلطه استبداد و ظلم می باشد که نهایتا بگونه مسلحانه خودنمایی می کند که این مسئله در رابطه با رژیم قبل مطرح بود(هر چند هیچ اقدام مسلحانه ای علیه رژیم طاغوت انجام نشد) و در رابطه با جمهوری اسلامی موضعگیری و مخالفت از وقتی مطرح شد که روحانیت مدعی رهبری حرکت مردم شد که این امر با پینشهاد حمید نیکنام و رضا یوسفی (از اعضاء گروه) شروع و با موافقت من ادامه پیدا کرد.
ضمنا گروه برای رفع نیازهای اقتصادی و ارتکاب جنایاتش اقدم به سرقت چندین بانک نموده که پول حاصل از آن را صرف تهیه خانه های تیمی و خرید اسلحه کرد.
گروه فرقان از جمله برتریهای خود را بر سایرین ، گذراندن دروه تدوین ایدئولوژی میداند و همواره به شناختی که همراه عمل باشد تکیه می کند (در ضمن از عملی هم که از شناخت ناشی نشده باشد احتراز می جوید) نیز می دانیم که لبه تیز حمله فرقان در کلیه آثار و نیز موضعگیریها و حملات نظامیشان ، مستقیما متوجه روحانیت می باشد که بطوریکه حتی در نشریاتی که چند ماه قبل از پیروزی انقلاب و زمان شاه منتشر می کند از روحانیت حاکم و ارتجاع نام می برد.
در اطلاعیه ای که در مهر ماه ۱۳۵۷منتشر میکند، چنین ادعا می کند که فاجعه سینما رکس آبادان با همکاری سه محور، رژیم پهلوی ، جمله روحانیت حاکم و چپی ها انجام شده است.

+نوشته شده در دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:شهادت,گروه فرقان,مبارزه,خط مشی,ساعت23:7توسط محمد رضا | |

از نگاه دیگران

  • ایدیولوژی اسلامی بدون هیچ گرایش انحرافی مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای
  • نماز شب مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای
  • مبارزات سیاسی مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای
  • هشیاری استاد در برابر انحرافات مصاحبه با شهید حجت الاسلام با هنر
  • آرمانهای شهید مطهری درباره حوزه مصاحبه با شهید آیت الله بهشتی
  • علاقه به تحقیق و مطالعه مصاحبه با شهید آیت الله مفتح
  • نقش مطهری در تکوین انقلاب اسلامی مصاحبه با حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی
  • مرحوم استاد و افکار انحرافی مصاحبه با حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی

(ایدئولوژی اسلامی بدون هیچ گرایش انحرافی (مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای

مرحوم استاد شهید مطهری با صراحت ایدئولوژی اسلامی متکی به متون اسلامی و بدون هیچ گرایش به چپ و راست مطرح می نمود.
مرحوم شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت و آن وقت که همه با تفکرات التقاطی برخوردهای سطحی داشتند او با کمال سختگیری روی جا به جای این تفکر می ایستاد و آن را مردود می شمرد که در این زمینه نمونه های بی شماری از ایشان به یاد دارم. در همان جلسه ای که گفتم قرار شده بود که شرکت کنندگان هر کدام که آمادگی دارند متنی را به عنوان زمینه جهان بینی اسلام تهیه کنند. چند نفر متنی تهیه کردند از جمله آن چند نفر یکی من بودم. در این متن ویژگیهای اندیشه اسلامی را ذکر کرده بودم : اندیشه اسلامی ، ضد استعماری، ضد استبدادی و در آخر اضافه کرده بودم اندیشه اسلامی ضدالحادی است. یادم نمی رود که ایشان از این قسمت خیلی خوششان آمده بود و بارها به خود من گفتند که این نکته ضدالحادی نکته دقیق و بسیار ظریفی بود که شما مطرح کردید زیرا هر اندیشه ای هر فصلی از فصول جهان بینی که اندک گرایش به زمینه های تفکر الحادی داشته باشد جزء جهان بینی اسلامی نیست.


(نمازشب (مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای

ایشان هنگامی که به مشهد آمدند گاهی اوقات به منزل ما وارد می شدند البته ایشان در مشهد آشنا داشتند و جا و مکان هم داشتند منتهی به خاطر علاقه ای که من به ایشان داشتم و خودشان هم این علاقه را می دانستند مستقیما به منزل ما می آمدند.اطاقی که ایشان شبها می خوابیدند با یک در فاصله داشت با اطاقی که من شب می خوابیدم ایشان همیشه وقت خواب مقید بود به خواندن قرآن نیمه شب، صدای ایشان را شنیدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن گریه می کردند. البته نماز شب خوان زیاد داریم. اما نماز شب خوانی که در آن نیمه شب با آن حال اشک بریزد و گریه کند کم داریم. بعدها از دوستان قدیمی ایشان مثل آقای منتظری و دیگران شنیدیم که ایشان از همان زمان طلبگی هم نماز شب می خوانده و اهل تهجد بوده اند.


(مبارزات سیاسی (مصاحبه با حضرت آیت الله خامنه ای

تا سال ۴۹ و ۵۰ خیلی مسائل انحرافی در محیط مبارزه به چشم نمی خورد. وقتی که منافقین دستشان را رو کردند و نوشته های ایدئولوژیک آنها کم کم پخش شد آقای مطهری بیش از همه حساسیت نشان داد چون من به یاد دارم که در سال ۵۱ تلاش فراوانی شد که امام را وارد کنند که این حرکت جوانها را تایید کنند که به نام « مجاهدین » و … بودند اما امام سخت ابا کردند و یک بار کتابهای مجاهدین را خوانده بودند و گفته بودند اینها همان حرفهای لنین و ارانی است پس حرفهای شما کدام است؟ مرحوم مطهری در معرفی اینها به امام نقش داشتند و خودشان آنقدر حساسیت نشان دادند تا عملا کنار کشیدند و آنوقت مجاهدین ایشان را متهم کردند به اینکه سازشکارند و اهل مبارزه نیستند و حال اینکه کنار کشیدن ایشان حساسیت ایشان را نشان می داد و موثر و مفید هم واقع شد و ایشان در آن موقع کار ایدئولوژیکشان را زیاد کردند. و اثرش این بود که در سه چهار سال بعد حقانیت حرکت ایشان روشن شد و حرکت صحیح اسلامی دوباره از سال ۵۴ رو به رشد رفت و کم کم خط امام تبلور یافت.

(هوشیاری استاد در برابر انحرافات (مصاحبه با شهید حجت الاسلام باهنر

بنابراین استاد بزرگوار عمدتا پاسدار اسلام بودو هوشیار در برابر اسلام. یادم نمی رود یک کتابی را ایشان شنیده بوده که این کتاب منتشر شده (من اسم آن کتاب را نیم برم چون ترویج از یک کتاب باطل است) ایشان می گفت که این کتاب را از هر جا که هست برای من پیدا کنید ما مامور شدیم برای اینکه بگردیم و این کتاب را پیدا کنیم. گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم آن نسخه ای که به دست ما رسید منحصر به فرد بود، ۴۰۰ صفحه بود. من با زحمت زیادی دو نسخه فتوکپی از آن گرفتم و یک نسخه خدمت ایشان بردم و یک نسخه پیش خود من ماند. شاید بیست روز بیشتر نگذشت، ایشان فرمودند با این کتاب چه کردی؟ گفتم : من هنوز گذاشته ام ان شاء الله وقت کنم مطالعه کنم. بعد دیدم ایشان تمام این کتاب را خوانده فصل به فصلش را تحلیل کرده، نقطه های ضعفش را درآورده و در حدود سیصد و پنجاه مورد علیه اسلام به نام اسلام نوشته شده بود یعنی کتابی که به عنوان یک بحث تاریخی درباره اسلام بود و دقیقا می خواست بگوید این کتاب کتاب اسلامی است بیش از سیصد مورد ایشان در این کتابی که به نام اسلام نوشته شده بود بر علیه اسلام مطلب داشت، نقد کردند و این هوشیاری و این حضور همیشه در صحنه علمی و دفاع فکری از اسلام، بسیار محترم است.


(آرمانهای شهید مطهری درباره حوزه (مصاحبه با شهید آیت الله بهشتی

یادم است که در سال ۱۳۲۶ که در قم با آقای مطهری و آقای منتظری و آقایان دیگر علاوه بر درس و بحث و کارهای طلبگی مان همیشه به فکر سامان دادن به روحانیت و پربار کردن این نهاد اسلامی اجتماعی بودیم در همان سال یک حرکتی را در یک جمع حدود ۱۸ نفری انجام دادیم که زمینه بود برای همکاری بیشتر و پردوام تردر جلسه ها و بحثهای مختلف. همواره این سخن می رفت که باید برای عظمت فکری و معنوی و تعالی اخلاقی و سامان یافتن هرچه بیشتر روحانیت تلاش کرد. در سال ۱۳۴۰ پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردیجمعی برای بحث و گفتگو پیرامونمرجعیت و روحانیت در تهران به وجود آمد مجموعه بحث ها در همین کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت تنظیم و چاپ شد. شوری بود در همه برای اینکه باید برای رشد روحانیت و سازماندهی آن تلاش کرد. این شور و علاقه در ایشان و در همه ما همیشه حضور و جود دارد و همیشه در این اندیشه ایم که چه خدمتی باید در این راه انجام دهیم. مرحوم آقای مطهری در آخرین سالهای زندگیشان بر آن شدند که سفرهایی مرتب به قم بروند و با شروع بحثهای پرمحتوا برای طلاب درس خوانده تر و فاضل تر، حرکتی را در راه غنای فکری حوزه دنبال کنند و توسعه بدهند، حرکتی که چه بسا می توانست به ساماندهی های دیگر بیانجامد. دریغا که این حرکت پر برکت ایشان با شهادتشان ناتمام ماند.


(علاقه به تحقیق و مطالعه (مصاحبه با شهید آیت الله مفتح

سال گذشته در آن اوج مبارزات به من می فرمود به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود هیچ پستی من نمی خواهم هیچ مقامی نمی خواهم، برای من همین زندگی که الان دارم، کتابخانه ام برای من بهترین لذت است من همین را می خواهم که بنشینم و کتاب بنویسیم، بنشینم و تحقیق کنم، بنشیم از اسلام عزیز دفاع کنم، این هدفمن است بنابراین، این کوشش و این تلاش، ارزش شخصی برای من نیست و دیدیم راست می گفت و پس از پیروزی با اینکه در سطح بسیار بالایی قرار داشت (ما اگر یک مطلبی را می خواستیم خدمت امام بگوییم همه دوستان ما فکر می کردند تنها فردی که امکان دارد با امام صریح صحبت کند و امام علاقه به او دارد و او را می پذیرد فورا می گفتیم برویم خانه آقای مطهری به آقای مطهری بگوییم ایشان خدمت امام عرض کنند چون می دانستیم امام به ایشان علاقه دارد) می گفت من که مشغول تحقیق و تالیف برای من منصب و مقام مهم نیست جز همین که مشغول تحقیق و مشغول نوشتن کتاب و مقالات باشم.


(نقش مطهری در تکوین انقلاب اسلامی (مصاحبه با حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی

باید گفت دارای نقش اساسی بود، هم از نظر فکری – چه ایشان پلی شده بود بین دانشگاه، فیضیه، روحانیت و قشر دانشگاهی و حتی بازاری – و هم در مبارزات. سال ۴۱ که مبارزاتشان شروع شد نقش درجه بالایی داشت. چهار پنج نفر بودند که سرپرستی گروه موتلفه را که در شکل دادن به مبارزات اسلامی در سال ۴۱ و ۱۵ خرداد ۴۲ بسیار موثر بودند به عهده داشتند. آقای مطهری جزو گروه پنج نفری بود که می گردادند و حتی واسطه بود بین امام واینها و روی هم رفته باید سهم قابل توجهی برای ایشان در شکل گیری مبارزاتاسلامی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد قائل باشیم. سال آخر هم که سال اوج اعتراضات و مبارزات ایران بود ایشان در کانون و کادر مرکزی گرداننده این جریانات سال آخر بود و وقتی هم می رسیم به تشکیل حکومت اسلامی، ایشان از طرف امام مامور شده بودند امام چهار پنج تا اسم به ایشان داده بودن که ایشان آمدند هسته اصلی شورای انقلاب را تشکیل دادند و بعد همان بود که کم کم توسعه پیدا کرد که حکومت قانونگذاری و اجرایی بعد از انقلاب را اجرا کردند و حتی وقتی امام از پاریس برگشتند و نقطه مهم آن روز منزل امام بود ایشان با همه گرفتاریهایی که داشتند (عضو شورای انقلاب بودند، عضو گروه سرپرست اداره منزل امام هم بودند) چون آن روز اداره منزل امام فوق العاده اهمیت داشت به این کار پرداختند و درماههای اول تشکیل حکومت اسلامی ایشان نقش بعد از امام را داشتند ایشان جزو آن چهار پنج نفر بودند.


(مرحوم استاد و افکار انحرافی(مصاحبه با حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی

یک مساله که خاطره ای است برای من از خاطراتی که با استاد داشتیم دراینجا ذکر می کنم. می دانید که از سال ۵۰ تا سال ۵۷ از لحاظ فکری سالهای پر بحرانی برای مردم و سالهای نگران کننده ای بر ای افرادی مثل ایشان بود. مجاهدین خلق در صحنه بودند و افکار انحرافی داشتند. معمولا در بعضی موارد آنها محور هم بودند و این باعث شده بود که خیلی از جوانها حالت انحرافی پیدا کنند و ایشان خیلی نگران بودند از طرفی چون من هم در میدان بودم ایشان نگران بودند که مبادا من هم طرز تفکر انحرافی پیدا کنم. یک بار وقتی که من از زندان آزاد شدم ایشان جمله از من شنیده بود که ومن در یک بحث که با سران مجاهدین داشتیم موقعی که آنها رسما اعلام مواضع مارکسیستی کردند گفته بودم آنها مواقعی که دیدند ما دیگر آنها را تایید نمی کنیم پیش ما آمدند و گفتند : مگر شما ضد شاه نیستید؟ گفتیم : چرا. گفتند مگر شما ضد استثمار نیتسید؟ گفتیم چرا. گفتند خوب ما داریم علیه استثمار شاه می جنگیم و شما هم باید ما را تایید کنید. من گفتم ما با آن ضد استثماری که خدا نداشته باشد موافق نیستیمو ارزشی برای آن قائل نیستیم ما آن حرکت ضد استثماری و ضد شاهی را می پسندیم که در سایه تعلیمات الهی و با قبول خدا باشد و باز تعبیری که به آنها گفتم این بود که : ما هیچوقت مبارزه نمی کنیم که شاه برود و جایش استالین بیاید. با کسی هم که مبارزه کند تا استالین را به جای شاه بگذارد مبارزه می کنیم. وقتی مرحوم مطهری این جمله را شنیده بودند خیلی خوشحال شده بودند و وقتی که من از زندان آزاد شدم ایشان به من گفتند که وقتی من شنیدم که تو این جمله را با صراحت گفته ای، دیگر خاطرم جمع شد که کسانی هستند که جلوی انحراف فکری را بگیرند.

+نوشته شده در دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:آیت الله خامنه ای,گرایش,نماز شب,هوشیاری,ساعت23:3توسط محمد رضا | |

زندگینامه

شرح مختصر زندگانی مولف شهید
استاد شهید آیت الله مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.

 

 

در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

 

 

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

 

 

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

 

+نوشته شده در دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:شهید ,استاد,معلم,انقلاب,زندگینامه,کتاب,ساعت23:0توسط محمد رضا | |

يا لثارات الحسين‏


با سلام خدمت شما دوستان بزرگوار تا حالا فکر کردید که ثار در لغت چه معنی داره یا اصـلا( يا لـثارات الحسين‏) که فـکر کـنم بیش تر شمـا در فـیلم مختارنامه ایـن شعار رو شنیده باشید خوب اگه دوست دارید بفهمید مطلب زیر رو بخونید لطفا نظر یادتون نره.

«ثار» در لغت به معناي خونخواهي است. [1] .

«يالثارات الحسين‏ عليه السلام» شعار ياران حضرت مهدي ‏عليه السلام است کـه به خونخواهي امام حسين‏ عليه السلام، هنگام قيام آن حضرت سر خواهـند داد. به اين معنا کـه «کجايند قـاتلان حسـين‏ عليه الـسلام» [2]  و يـا بـه اين مـعنـا کـه «کـجـايـنـد خونخواهان حسين ‏عليه السلام».
امام صادق‏ عليه السلام در اين باره فرمود:
«... وَهُمْ مِنْ خَشيَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ يَدعُونَ بِالشَّهادَةِ وَيَتَمَنَّونَ اَنْ يُقتَلُوا فِي سَبيلِ اللّهِ شِعارُهُم يَا لَثاراتِ الحُسَينِ‏ عليه السلام اِذا سارُوا يَسيِرُ الرُّعبُ اَمَامَهُمْ مَسـِيرَةَ شَهرٍ» [3] ؛

«ياران مهدي... تنها ازخدا مي‏ترسند و فـرياد «لا اله الاّ اللّه» آنـان بلنـد است و هـمواره در آرزوي شهادت وکشته شدن در راه خدايند. شعـار آنان «يـالـثارات الحسين» است. (بياييد به طلب خون حسين و ياران حسين ‏عـليه السلام). به هـر سو که روي آورنـد، ترسِ از آنان، پيشاپيش در دل مردم افتد». [4] .

البـته در پـاره‏اي از روايات، از آن به عنوان شعار فرشتگاني که هنگام قيام براي ياري حضرت مهدي ‏عليه السلام حضور مي‏ يابند، ياد شده است. [5] .

+نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:ثار,یا لثارات الحسین,خون حسین,مهدی,ساعت23:36توسط محمد رضا | |

 


 

 

دانلود چندین نوحه بسیار زیبا در ادامه مطلب ....

تقدیم به تمام دل سوختگان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

 



 

 

روضه

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

 

واحد

کاش مثل دریا نبودی این قدر زیبا نبودی

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

وقتی دستات رو بریدن صدای مادرم آمد که آخ زخم بازوم

دستی نداشتی اشکاش رو پاک کنی

برای همین بازو تو میزدی زمین

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

یک روزی زینب در تاب و تب میمونی تنها و مقابلت یه لشکر

وسط میدان میبینی بابا دست یکی انگشتر و دست یکی سر

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

دلم به یاد تو ای دوست خلوتی دارد

در این سکوت غم بی نهایتی دارد

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

منم روشنگر بزم عالمین منم فرمانده عشاق الحسین

حسین امیر کربلا تویی میر خیمه ها منم

انا العباس واویلا

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

من از غم هجران شه عالم همه عمرم غرق در تب و تابم

باشد دل خوشی دل بی تابم که اربابم دهد روزی جوابم

می سوزم و می سازم با غم تو ماتم تو ای ماه شام تارم

به غیر از تو ای فرمانروای عشق ، خدای عشق ، دگر یاری ندارم

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

ما چو پروانه به شمع رخ او سوخته ایم

از پر خود به تن خویش کفن دوخته ایم

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

دریای چشم زائر تو به ز زمزم است

گویم که هر چه که گریه برایت کنم کم است

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

واحد

کاش آید که شبی در حرمت گریه کنم

به عزایت بنشینم ، ز غمت گریه کنم

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

شور

سر تا پای من مست رخ ماه حسینه

چشمای پر از اشکم سر راه حسینه

بیتاب حسینم بی خواب ابوالفضل

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

همین نوحه با نوای حاج محمود کریمی

دانلود

 

شور

دلم از عشق اربابم مجنونه

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

 

شور

هر تپش قلب من میخونه

اسلام علیک یا ابا عبدالله

نوکری بیتابم ، عاشق اربابم ذکر هر روز شب سیدی ثارالله

تو بهترین ذکر جنونی زینت عرش و آسمونی

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

 

شور

از غم تو یا حسین همیشه دلم بی قراره

آسمون این چشم هام ابرهای همیشه بهاره

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

شور

یک اللهم الرزقنا کربوبلا قلبم رو می بره تا صحن و سرات

با ذکر اسلام علی الحسین

حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

شور

یه عمره که قلبم رو دستت سپردم

تو دستم رو گرفتی تا زمین خوردم

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

شور

برخیز که شور محشر آمد این قصه ز سوز جگر آمد

دریا به سوی دریا روان شد آمال لشکر آب آور آمد

مشکی به دوش و بر روی مرکب نا گه عمودی روی سر آمد

با نوای : حاج حسین سیب سرخی

دانلود

 

شور

می بره دلم رو صدایت حسین یا مولا

می میرم برای کربلات حسین یا مولا

با نوای : حسین پویانفر

دانلود

 

 

شور

دل تنگم بی قراره لحظه ها رو می شماره

الهی باز این گدا سر به روی خاکت بزاره

با نوای : محمد کمیل

دانلود

+نوشته شده در شنبه 25 آذر 1391برچسب:نوحه,شور,نوای کربلا,ساعت16:16توسط محمد رضا | |

صدای پای محرم می آید.گوش کن صدای زنگ غافله را میشنوی.

نجوای رقیه(س)با زینب(س)است.عمه جان اینجا کجاست؟

وتو پس از قرنها باز به انتظار مینشینی تا سفر غریبانه حسین(ع) آغاز شود .

باز صدای سم اسبها می آید.صدای زنگ شتر های کاروان حسین(ع).

وچه غریبانه نوای ساربان به گوش دلها میرسد.

اینجا سرزمین نینواست.اینجا زمین کربلاست.

وتو هنوز مانده ای با وسعت تاریخ وخون حسین که هنوز پس از قرنها می جوشد.

+نوشته شده در جمعه 19 آبان 1391برچسب:محرم,غافله,حسین(ع),زینب(س),کربلا,نینوا,ساعت17:33توسط محمد رضا | |

 

عید غدیر

پیام قربان تا غدیر این است که تا از قربان‌گاه منیت خویش نگذری، به اوج معرفت و جاودانگی نخواهی رسید.

پیام قربان تا غدیر این است که مبدأ همه‌ی تحولات، انسان و شخصیت انسان است و تا خود را نساخته‌ایم و متحول نکرده‌ایم، انتظار تحول در دیگر ابعاد جامعه، از جمله در علوم انسانی، توهمی بیش نخواهد بود.

پیام قربان تا غدیر این است که بدترین انحطاط و بزرگ‌ترین ستم بر خود و جامعه و مردم، عوام‌زدگی و عوام‌فریبی است.

پیام قربان تا غدیر این است که نکند دیگران در عمل به آموزه‌های اسلام و تشیّع بر ما مدعیان پیشی گیرند و تناقض در گفتار و رفتار، ما را به تظاهری ریاکارانه بکشاند.

پیام قربان تا غدیر این است که هیچ جامعه‌ای به درجه‌ی بندگی و عبودیت خدا نمی‌رسد مگر آن‌که گوینده و شنونده در فضایی آرام و آزاد و منطقی، زمینه‌ی نظری و عملی را برای شنیدن و سنجش سخن‌ها و در نهایت، گزینش بهترین‌ها فراهم آورند.

پیام قربان تا غدیر این است که به گفته‌ی آن عزیز سفرکرده «بهشت را به بها دهند و به بهانه نمی‌دهند» و ادعای بزرگ لزوماً پاداشی گران در پی نخواهد داشت.

پیام قربان تا غدیر این است که حق‌الناس و شخصیت و کرامت انسان را نمی‌توان و نباید به هیچ بهانه‌ای نادیده انگاشت و رفتار علی(ع) می‌گوید که اگر در گوشه‌ای از این سرزمین، قطره‌ی اشکی به زمین ریزد یا آهی از سینه‌ای بر آسمان رود، باید ترسید و بر خود لرزید که آن‌چه اثر می‌کند ناله‌ی مظلوم بی‌پناه است نه توپ و تانک و ناو و هواپیمای دشمن.

پیام قربان تا غدیر این است که امروز ما مدعیان تشیّع به‌شدت و بیش از هر زمان دیگر نیازمند اصلاح و بازنگری و آسیب‌شناسی در گفتار و رفتار خویش هستیم.

پیام قربان تا غدیر این است که هر جایگاه و قدرتی هرچند به‌ظاهر مستحکم، هرگاه پیوندی ژرف با آرمانی خدایی و مدارایی انسانی و گفتاری اندیشمندانه و رفتاری مهربانانه و خردمندانه نداشته باشد، دوام و استمراری نخواهد یافت و دیری نخواهد پایید که زوال خواهد یافت و صاحب خود را به‌صورت به زمین خواهد کوفت و مایه‌ی پند و عبرت دیگران خواهد ساخت.

پیام قربان تا غدیر این است که اگر حرفی برای گفتن و هنری برای عرضه و کاری برای انجام دادن نداری، با متهم کردن این و آن و تخریب دیگران و فرافکنی و غوغا و جنجال و لفاظی و توپ و تشر نخواهی توانست برای همیشه مردم را فریب دهی و نام نیک دیگران را از برابر دیده و اندیشه‌ی خلق پنهان سازی.

هفته ولایت بر شیعیان مبارک

 

+نوشته شده در یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:قربان,غدیر,تشیع,علی(ع),هفته ولایت,ساعت7:35توسط محمد رضا | |

http://shamezeinab.persiangig.com/image/emam%20javad.jpg

در ايام شهادت امام جواد(ع) قرار داريم .امامی که جوان ترين امامان از ميان ائمه می باشد و در اين عمر کوتاه درخشش بی نظيری از خود بجای گذاشت.ايرانيان امام جواد را ميوه دل امام رضا(ع) می خوانند و ارادت بی حد و حصری به اين پدر وپسر دارند.آنچه در ايام مناسبتی ائمه شايسته و زيبنده است تلاش برای شناخت بيشتر اهل بيت(ع) و جديت برای تطبيق زندگی فردی و اجتماعی ما انسانها با اين بزرگواران می باشد،بنابراين در اين مختصر سعی خواهيم کرد در اين مسير اندکی خود را به نور معارف اهل بيت عصمت و طهارت بيالاييم.

1-آشنايی کوتاه با امام جواد(ع)

  اين امام همام در سال 195 هجری در مدينه ولادت يافت.نام ايشان محمد است و دارای القا بی مانند جواد،تقی،رضی و متقی می باشد.هنگام شهادت امام رضا(ع) ايشان 8 ساله بودند و در همين سن به مقام رفيع امامت نائل آمدند.تولد امام جواد برای امام بسيار مسرت بخش و خوشحال کننده بود زيرا سن امام رضا(ع) از چهل گذشته بود اما هنوز صاحب فرزند پسر نشده بود و همين امر نگرانی شيعيان را به دنبال داشت ولذا وقتی امام جواد متولد شد موج شادی و شعف جامعه شيعه را فراگرفت.

  مادر امام جواد بانويی است به نام سبيکه و امام رضا اورا خيزران ناميد.اين بانوی گرامی از خاندان ماريه قبطيه همسر رسول خدا(ص) می باشد که امام کاظم(ع) سالها پيش برخی خصوصيات او را بيان کرده بود و برای او سلام فرستاد(کافی ج1ص315)

  ابو يحيی صنعانی می گويد خدمت امام رضا(ع)بودم که که امام جواد(ع) که کودک خردسالی بود نزد پدر آمد حضرت فرمود:اين مولودی است که برای شيعه مولودی مبارکتر از او به دنيا نيامده است(ارشاد مفيد ص299).

2- امامت امام جواد(ع) در خردسالی

  يکی از مهم ترين رويدادها در زندگی امام جواد(ع) امامت ايشان در سن 8سالگی بود که برای خيلی از افراد حتی شيعيان با سابقه قدری عجيب و بعيد می آمد.آنان با خود اين سوال را می کردند که مگر می شود امامی برای يک امت در سن 8سالگی به امامت برسد و سرپرستی امت را به عهده بگيرد.اما بايد توجه داشت که امامت مانند نبوت موهبتی الهی است که خداوند متعال به بندگان برگزيده و شايسته خود عطا فرموده است که در اين منصب الهی سن و سال دخالتی ندارد و برای تبيين اين مسئله توجه به مطالب زيل خالی از لطف نيست:

  الف:خداوند پيرامون حضرت يحيی(ع) در قرآن می فرمايد«يا يحيی حذ الکتاب بقوه و آتيناه الحکم صبيا»(مريم/12)حضرت يحيی در دوران کودکی به مقام نبوت می رسد امام باقر(ع) در اين زمينه می فرمايد: پس از درگذشت زکريا فرزند او يحيی کتاب و حکمت را از او به ارث برد و اين همان است که خداوند در قرآن می فرمايد ای يحيی کتاب(آسمانی) را با نيرومندی بگير و فرمان نبوت را در کودکی به او داديم.

  ب:با اينکه تکلم و سخن گفتن نوزاد امکان پذير نيست ولی طبق نقل قرآن کريم حضرت عيسی در همان روزهای نخستين تولد به زبان آمد و از مادر خود مريم مقدس در مقابل ياوه گويان دفاع نمود.

  بنابراين و طبق اين شواهد قرآنی رسيدن امام جواد در سن 8 سالگی به مقام امامت اگر چه امر عادی نيست،اما برای خداوند متعال امری سهل و آسان است که کودکی در اين سن به امامت برسد.

AWT IMAGE

3- مناظرات حيرت انگيز امام خردسال

  از جمله دلائل کافی و وافی بر حقانيت امام جواد در خردسالی مناظرات علمی ايشان در همان سنيين کودکی با علما بزرگ می باشد.

  که از جمله اين مناظرات،مناظره امام جواد با يحيی بن اکثم است.

الف:حکم شکار در حال احرام:

  ابن اکثم از امام سوال می کند که حکم کسی که در حال احرام حج حيوانی را شکار کند و در حالی که محرم بوده و نبايد شکار می کرد چيست؟

  امام جواد در حالی 8 سال يا 7 سال بيشتر نداشت فرمود آيا اين شخص محرم شکار را در حرم انجام داده يا خارج از حرم؟حرام بودن شکار را می دانسته يا نه؟عمدی شکار کرده يا سهوي؟شخص محرم آزاد بوده يا بنده؟بار اولش بوده يا بار چندم؟شکار از پرندگان بوده يا غير پرنده؟حيوان کوچک بوده يا بزرگ؟از عمل خود آيا پشيمان است يا خير؟ شکار در شب بوده يا روز؟در احرام حج بوده يا احرام عمره؟

  يحيی بن اکثم از اين همه فروعی که امام برای اين مسئله مطرح نمود متحير شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گرديد و زبانش به لکنت افتاد به طوری که اين ناتوانی او برای حاضران در جلسه کاملا مشهود بود.در اين هنگام مامون رو با امام جواد کرد و خواهش نمود که امام پاسخ فروعات مسئله را خود بفرمايند که امام يک به يک فرمودند.

ب:حلال شدن و حرام شدن زنی برای يک مرد در يک روز برای چند بار

  آنگاه مامون رو به امام کرد و گفت احسن يا ابا جعفر حال خوب است شما از يحيی بن اکثم سوالی بپرسيد در اين هنگام امام به يحيی گفت بپرسم؟يحيی گفت اختيار با شما ست اگر توانستم پاسخ می دهم و اگر هم نتوانستم از شما بهره می برم.امام فرمود به من بگو در مورد مردی که صبح به زنی نا محرم است و چون روز بالا می آيد با آن زن محرم می شود و چون ظهر می شود باز بر او نامحرم می گردد و در عصر دوباره محرم می شود و در غروب آفتاب دوباره نامحرم می گردد و در وقت عشاء محرم می شود و در نيمه شب باز نامحرم می شود ودر هنگام طولوع فجر محرم می شود؟

  يحيی بن اکثم آنچنان مات و مبهوت می شود و با عجز تمام گفت خودتان بفرماييد که امام در پاسخ فرمود اين زن اول صبح کنيز بود و بر مرد حرام اما نزديک ظهر او را از صاحبش خريد و حلال شد ظهر او را آزاد کرد وحرام شد و در عصر او را عقد نمود و حلال گرديد در مغرب او را ظهار رد و حرام شد(اگر مرد به زنش بگويد تو مانند مادر من برای من هستی، زن بر شوهر حرام می شود و اين کار مرد را ظهار می گويند و برای حلال شدن بايد کفاره ظهار را مرد بدهد)در هنگام عشاءمرد کفاره ظهار را داد و زن حلال شد ،در نيمه شب زن مرد را طلاق داد و حرام شد و در هنگام طلوع فجر رجوع نمود و حلال شد.

ج:سوالات يحيی بن اکثم پيرامون خلفاء

  يحيی بن اکثم رو به امام جواد کرد و گفت روايت شده که ابوبکر و عمر دو سرور پيران اهل بهشت هستند؟

  امام جواد(ع) فرمود:اين روايت محال است که صحيح باشد زيرا بهشتيان همه جوان هستند و پيری در ميان آنان يافت نمی شود تا ابوبکر و عمر سرو وسالار آنان باشند و در حقيقت اين روايت را بنی اميه جعل کردند در مقابل روايت صحيحی که پيامبر در باره امام حسن و حسين(ع) فرمود که اين دو(حسن وحسين)سرور جوانان اهل بهشت هستند.

  يحيی بن اکثم گفت همچنين روايت ديگر است که عمربن خطاب چراغ اهل بهشت است!

  امام فرمد اين نيز محال است زيرا در بهشت فرشتگان،پيامبران از آدم تا خاتم حضور دارند اما بهشت با نور آنان روشن نشود وبا نور عمر روشن شود!!

  بنابراين احاطه علمی امام جواد(ع) در خردسالی و شکست دادن علماء و فقهاء بزرگ آن زمان در مناظرات خط بطلانی بر ادعاهای مخالفان اهل بيت کشيد و توطئه عباسيان جهت اثبات ناتوانی امام جواد برای امامت در سن خردسالی را خنثی نمود.

4-ازدواج امام جواد با دختر مامون

  مامون را جزءزيرکترين و مکار ترين خلفاءبنی عباس شمرده اند. او با اجرای نقشه ولايت عهدی امام رضا(ع) و شهادت آن حضرت که در خفاء انجام شد گام بزرگی برای تثبيت حکومت خود برداشت اما اين مخفی کاری دوام چندانی نياورد و بسياری از بزرگان شيعه و علويان به اين جنايت و خيانت مامون پی بردند و لذا او به دنبال يک نقشه جديد برای کنترل خشم علويان بود و لذا در صدد بر آمد دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد(ع) در آورد. اهداف مامون از اين ازدواج به اين قرار بود:

  الف:با حضور دختر مامون در خانه امام جواد می توانست امام را بطور مستقيم تحت نظر داشته باشد.

  ب:با اين ازدواج به خيال خام خود قصد داشت امام را با فضای عيش و نوش دربار مرتبط سازد و به قداست امام لطمه بزند

  ج:هدف بهدی اين ازدواج سياسی برای مامون کنترل و مديريت اعتراض و قيام علويان بود که خود را دوستدار اهل بيت معرفی می کرد.

  اما علت قبول اين ازدواج از سوی امام جواد می تواند دو علت اصلی داشته باشد اولا ائمه(ع) در اين گونه موارد اختيار و حق انتخاب نداشتند و به عبارت ديگر در کار انجام شده قرار می گرفتند و ثانيا حضور امام جواد در دربار مامون می توانست حاشيه امنی برای بزرگان علويان ايجاد کند که به شدت در معرض تهديد و خطر مامون بودند.

5-شهادت امام جواد(ع)

  بعد مرگ مامون برادرش معتصم بجای او نشست و به خلافت رسيد و معتصم امام جواد را در سال 220ه ق به بغداد فراخواند و معتصم که عموی ام الفضل همسر امام جواد بود با ام الفضل توطئه شهادت امام جواد را هماهنگ کردند.در اين نقشه مهره اصلی برای شهادت امام ام لفضل تعيين شد و برای اين عملی کردن اين نقشه شوم و ناجوانمردانه انگوری مسموم به سم کشنده ای شد و به خانه امام جواد فرستادند و بعد اصرار فراوان ام الفضل برای تناول اين انگور به امام جواد آن حضرت انگور ها را خورد و چيزی نگذشت که آثار سم و زهر پديدار گشت و حضرت شروع به فرياد و ضجه نمود و ام الفضل را نفرين کرد که هرگز روز خوش نبيند و بعد از شهادت امام ام افضل دچاريک بيماری سختی شد که در نهايت باعث شد با همان بيماری به درک اسفل سافلين وارد شود. در اين هنگام همسر ملعونه امام به کنيزکان گفت که سر به آواز براريد تا کسی از رهگزران ناله های امام را متوجه نشود و دستور داد که جنازه امام را بر پشت بام قرار دهند و آفتاب بر جنازه امام می تابيد.اما زمانی نگذشت که مردم متوجه شدند کبوترانی بر پشت بام بر چيزی سايه انداختند و معلوم شد کبوتران بال گشوده اند و بر بدن جگر گوشه فاطمه(س) سايه افکنده اند و سر انجام امام جواد(ع) در سن 25 سالگی به اجداد طاهرينش پيوست و به فيض عظمی شهادت نائل گرديد.

  واينک دل می سپاريم به جود جواد الائمه(ع)

  از پشت در بسته، کسی آه می کشد                         يوسف دوباره ناله، ز چاه می کشد

  در زير پای هلهله ها، اين صدای کيست                       اين پای کوب و دست افشانی،برای کيست

  زرد است از چه، گندم روی دل رضا                               بر باد رفته است، حاصل دل رضا

  زلف مجعد پسرش را، نظاره کن                                  آنگاه، ياد يوسف غمگين چاه کن

  ای کاش دست کاسه ای انگور، می شکست               تا چهره جواد، به زردی نمی نشست

  ديدند چند طائفه ای از کبوتران                                  با بال روی بام کسی سايه گستران 

  نجفعلی غلامی- عضو هيئت علمی گروه معارف دانشگاه علوم اقتصادی تهران

+نوشته شده در سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:امامجواد(ع),محمد,امام رضا(ع),حضرت یحیی,تقی,رضی,ساعت9:30توسط محمد رضا | |

 داغت که با سکوت سبکتر نمیشود

حرفی بزن جواب که با سر نمیشود

تعریف کن از اول تنهایی ات بگو

ازهیچکس برای تو مادر نمیشود!

از آفتاب آن طرف شهر، از اُحد

از اشک زیر سایه که دیگر نمیشود!

از مردم، از عیادتشان، راستی بگو

کی گفته بودفاطمه (س) بهتر نمیشود؟

با آیه آیه، آیه ی عمرت نوشته ای 

بیخود مقام فاطمه (س) کوثر نمیشود

میخواهم از غمت نخورم بر زمین ولی

هر بار میرسم جلوی در، نمیشود

در بسترت به چشم من انگار زینبی (س)

آدم سه ماهه اینهمه لاغر نمیشود

من هیچ محض خاطر این بچه ها بمان

باشد؟

      دوباره فاطمه (س) با سر:

نمیشـــــــــــــود ...   

حسین رستمی

+نوشته شده در دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:فاطمه(س),داغ,مادر,احد,کوثر,,ساعت13:8توسط محمد رضا | |


موج کرم به اوج تلاطم رسیده است

ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است

داوود عاشقی به ترنم رسیده است

کعبه کجاست؟؟؟ قبله هشتم رسیده است

میلاد حضرت رضا (ع) مبارکباد

+نوشته شده در جمعه 7 مهر 1391برچسب:امام رضا(ع),نماز,کعبه,قبله,تبسم,ساعت14:34توسط محمد رضا | |

بسم الله الرحمن الرحیم

به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) ، توهین کردند. و می کنند هنوز این توهین تمام نشده آن دیگری توهین را شروع می کند. (برای دیدن بیشتر اخبار به سایت http://www.jc313.ir مراجعه کنید) هنوز خشم مسلمانان سراسر جهان در قبال فیلم توهین آمیر فروکش نکرده و ان شا الله نخواهد کرد، فرانسوی ها کاریکاتور توهین آمیز می کشند. جالب اینکه این فرانسوی ها در کشوری  که بیشترین مسلمان را دربین کشورهای اروپایی، دارد. وقتی به  «کیت میدلتون» عروس ملکه انگلیس توهین می شود . درب ان مجله که تصاویر عریان  عروس ملکه انگلیس را پخش کرده تعطیل میکنند ولی می گویند که مسلمانان فرانسوی حق راهپیمایی ندارند

به شخصیتی توهین می کنند که آیه ی وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ در سوره قلم آیه 4 ، را خداوند کریم در شان حضرت محمد (ص) نارل فرمودند.که می گوید:

و بی شک تو بر آیینی عظیم استواری.

پیامبری که طبق حدیث قدسی "لولاک لولاک لما خلقت الافلاک " است .


همه دوستان ،توجه داشته باشدند که کسانی که به پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله توهین کرده و می کنند هرگز هیچ کتاب آسمانی را قبول نداشته و ندارند و خود را به جای مسیحی ها و یهودی ها جا میزنند و شیطان پرست و ماسونی هستند.

چرا که کسی که به خدا و کتب اسمانی اعم از هر نوع مسلمان (چه شیعه چه سنی)، مسیحی، یهودی، و ... هرگز به پیامبران و کتب دیگر ادیان بی حرمتی نمی کنند چرا که خوب می دانند هر پیامبری پیامبری دیگر را تاکید کرده و هیچکدام دیگری را نفی نمی کنند. طبق همان گفته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله )، اگر تمامی 124000 پیامبری که خداوند به رسالت فرستاده را در یک مکان کنار هم گرداورید هیچ کدام باهم نزاعی ندارند بلکه همه آنها به خدای یگانه ایمان دارند و حرف همدیگر را تایید می کنند چرا که هر کدام برای تکمیل صحبت دیگری به رسالت مبعوث شده اند و حال آنکه بعضی از انها کتاب های انبیا دیگر را برای رسالتشان به دستور خداوند کریم مورد استفاده قرار می دادند.

خداوند در قران کریم در آیات پایانی سوره بقره می فرماید:

 

اَعوذُ بِالله مِنَ الشّيطانِ الرَجيم

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحيم

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ

وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ

الْمَصِيرُ «285» لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا

اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا

حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ

لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ «286»

پناه ميبرم به خداوند از شر ابليس رانده شده

به نام خداوند بخشنده مهربان

پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ايمان آورده و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبرانش، ايمان آورده‌اند [و بر اساس ايمان استوارشان گفتند:] ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نميگذاريم و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم ، پروردگارا ! آمرزشت را خواهانيم و بازگشت [همه] به سوى توست «285» خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايى‌اش تكليف نميكند. هر كس عمل شايسته اى انجام داده، به سود اوست و هر كس مرتكب كار زشتى شده، به زيان اوست. [مؤمنان گويند:] پروردگارا ! اگر فراموش كرديم يا مرتكب اشتباه شديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا ! تكاليف سنگينى برعهده ما مگذار، چنانكه بر عهده كسانى كه پيش از ما بودند گذاشتى. پروردگارا ! و آنچه را به آن تاب و توان نداريم بر ما تحميل مكن. و از ما درگذر؛ و ما را بيامرز؛ و بر ما رحم كن؛ تو سرپرست مايى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز فرما  «286»

همانطور که در آیات بالا مشاهده می کنید خداوند کریم می فرماید: ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نميگذاريم یعنی خداوند کریم هیچ تفاوتی بین پیامبران که مبعوث کرده قائل نمی شود . بنا به اطاعت پذیری بیشتر هر پیامبر، مقام و منزلت آن پیامبر نزد خدا بیشتر است

گفتی كه یک دیار

    هرگز به ظلم و جور نمی‌ماند (برپا و) استوار!

والا پیامبر (پیام‌دار)

      محمد

آنگاه،

    تمثیل‌ وار کشیدی

                 عبای وحدت

                      بر سر پاکان روزگار!

والا پیامبر (پیام‌دار)

      محمد

در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،

    دیرینه ای محمد

        جا هست بیش و کم،

             آزاده را که تیغ کشیده ا‌ست بر ستم

شاعر : سیاوش كسرایی

+نوشته شده در سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:پیامبر,کتب آسمانی,مسلمان,قرآن,,ساعت9:47توسط محمد رضا | |

 

قرن محمد(ص)

محمد(ص)

وبلاگ:اسرار انتظارنوشت :ساموئل هانتینگتون استاد دانشگاه هاروارد که ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد را بر عهده داشت در نظریه دوم خود روزهاى شادمانى غرب را زودگذر مى بیند و در قالب رویارویى و برخورد دو تمدن اسلام و غرب، هشدار مى دهد.

هانتینگتون با نگارش مقاله خود تحت عنوان «برخورد تمدن‏ها»، سعى در تحلیل روابط «غرب و سایرین‏» در جهان بعد از جنگ سرد دارد.

«هانتینگتون در واقع خصومت مفروض تمدن اسلام و تمدن غرب را بهانه‏ اى براى ارائه رهنمودهاى استراتژیک خود قرار مى دهد و سرانجام نیز غرب را به مقابله با آن دسته از کشورها و گروههایى دعوت مى کند که در مسیر احیا و گسترش تمدن اسلامى قرار دارند. بنابراین «برخورد تمدن‏ها» بیشتر یک دستورالعمل استراتژیک است تا یک نظریه محض.

هانتینگتون بیان مستدلی در مورد بیداری و قدرت یابی جهان اسلام دارد. او در یکی از فصل های کتاب خود اطلاعاتی آماری بیان می کند که بر اساس آن جهان اسلام چه از نظر جمعیتی و چه از نظر مالی و چه از لحاظ آگاهی های اجتماعی چنان در حال رشد است که می تواند در بسیاری موارد سیادت تمدن غربی را به مخاطره افکند. از این رو او به صراحت می نویسد که قرن آینده، قرن محمد(ص) خواهد بود.

مشکلاتی که غرب از تعارض به کشور های اسلامی برایش ساخت به حدی زیاد بود که ناچار دنبال پیاده کردن نظریه هانتیگتون است. افزایش گرایش به نام مقدس محمد(ص)، حجاب و بیداری اسلامی و نفرت از آمریکا که در کشور های مختلف صورت می گیرد نمونه ای دیگر از این مشکلات است. از این رو غرب و صهیونیزم در حال انقراض به برخورد تمدن ها روی آورده اند. اما غافل از اینکه پایان تاریخ را ما رقم خواهیم زد.

ان الارض یرثها عبادی الصالحون

 

+نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:محمد(ص),تمدن اسلام,غرب, آمریکا,صهیونیزم,ساعت20:55توسط محمد رضا | |


پیامهای معراج پیام آور مهر و رحمت

چكيده:
در سالهای آغازین بعثت، پیامبر صلی الله علیه و آله سفری داشتند که در دو سورة قرآن به آن اشاره شده است. مشاهدة عظمت آیات الهی در پهنة آسمانها، آگاهی یافتن به مسائل مهمی از فرشتگان، بهشتیان، دوزخیان و ارواح انبیا جهت الهام گرفتن از آن در تعلیم و تربیت خلق و هدایت انسانها، از اهداف این سفر به شمار می رود. عبودیت و بندگي، شب؛ به عنوان بهترین زمان عروج، مسجد؛ بهترین سکوی پرواز و تأکید بر ولایت و امامت امير المؤمنين علیه السلام از مهم ترین پیامهای معراج به شمار می رود.

كليد واژه
معراج، عبودیت، مسجد، امامت علي علیه السلام .

معراج، داستان عروج عبد برگزيدة خداست كه عاشقانه از مرز عالم خاک تا بام افلاک پر کشید.
معراج، نجوای عارفانه ای در با شکوه ترین حرمها و در حریم کبریایی محرم ترین محرمهاست.
معراج، پذیرایی ویژه و شکوهمندترین ضیافت خداوند برای عزیزترین مخلوق هستی است.
در سالهای آغازین بعثت، پیامبر صلی الله علیه و آله سفری داشتند که در دو سوره از قرآن به آن اشاره شده است: نخست سورة اِسراء که تنها بخش اول این سفر را بیان می کند؛ یعنی سیر از مکه و مسجدالحرام به مسجدالاقصی و بیت المقدس؛ اما در سورة نجم در آیات 13 تا 18، قسمت دوم معراج؛ یعنی سیر آسمانی سفر را به تصویر می کشد.
جبرئیل امین از سوی خداوند متعال مأموریت دارد با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همراه شود و در یک شب تاریک، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی در بیت المقدس رفته، پس از آن به آسمانها صعود کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در آن شب، آثار عظمت خداوند را در پهنه آسمانها مشاهده کرد و همان شب به مکه بازگشت، ماجرای شگفت انگیز معراج که در قرآن و روایات به آن اشاره شده، فصلی بزرگ در دفتر اعتقادات مسلمانان گشوده است.
امام صادق علیه السلام هدف از معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را چنین بیان می فرمايد: «خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او احاطه ندارد؛ اما خدا می خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با گام نهادن پیامبر صلی الله علیه و آله در میان آنها احترام کند و نیز بخشی از شگفتیهای عظمتش را به حضرت نشان دهد، تا پس از بازگشت، برای مردم بازگوید.»
رسول الله صلی الله علیه و آله از خداوند مسئلت کرد که بهشت و دوزخ را به او نشان دهد. چون شب شنبه، هفدهم رمضان، هجده ماه قبل از هجرت فرا رسید، در حالی که حضرت صلی الله علیه و آله در خانة خود خواب بودند، جبرئیل و میکائیل خدمت او آمدند و عرض كردند: برای دیدار آنچه از خداوند مسئلت کرده بودی حرکت کن.1 آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سوار براق شد و به سوی بیت المقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند؛ در مدینه، مسجد کوفه، طور سینا و بیت اللحم، سپس وارد مسجدالاقصی شدند و از آنجا به آسمانها رفتند.
مشاهدة عظمت آیات الهی در پهنة آسمانها: «لَقَدْ رَأَي مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَي» و «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» و آگاهی یافتن به مسائل مهمی از فرشتگان، بهشتیان، دوزخیان و ارواح انبیا جهت الهام بخشي از آن در تعلیم و تربیت خلق و هدایت انسانها از اهداف این سفر به شمار می رود.

پیامها و درسهای معراج
معراج، مقدّس ترين سفر در طول تاريخ است؛ زيرا مسافرش پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرودگاهش مسجد الحرام، گذرگاهش مسجد الاقصى ، ميزبانش خدا، هدف آن ديدن آيات الهى، سوغاتى اش اخبار آسمانها و ملكوت و بالا بردن سطح فهم بشر از اين دنياى مادّى بوده است.2
پس از مطالعة آيات و روايات معراج، به نتایج و پيامهايي متعددی دست پیدا می کنیم که از اهمیّت زیادی برخوردار است، هر چند تنوع محتوای روایات معراج، شمارش پیامها و درسهای متعدد آن را دشوار می نماید؛ ولی در این مختصر با محوریت آیة اول سوره اسراء به چند مورد اشاره می کنیم:
«سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»؛3 «پاك و منزّه است خدايى كه بنده اش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى كه اطرافش را بركت داده ايم، شبانه بُرد تا از نشانه هاى خود به او نشان دهيم. همانا او شنوا و بيناست.»

1. عبودیت و بندگي
كلمة «عبد» در« سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ...» و همچنين تكرار آن بخش دوم آیات معراج « فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» بيان گر اين معناست که عبوديت مقدمة پرواز است و عروج، بی خروج از صفات رذیله ممکن نيست. مهم ترین راه رسیدن به سعادت و قرب الهی عبودیّت و بندگی خداوند است. نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله به مرحلة عبودیت و بندگی حق رسید که از جانب حق تعالی چنین افتخاری شامل حالش شد. فاصلة ایشان تا قرب خاص خداوند به اندازة دو نیم کمانی بود و حتی نزدیک تر:« وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» .4
پس انسان می تواند به جایی برسد که حتی جبرئیل اجازة ورود به آن را ندارد.
اگر یک سر موی برتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم
مقام عبوديّت مقدّمة مقام رسالت است، لذا در تشهد نماز آورده است «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ » شب معراج و روز بعثت خاطره انگیزترین لحظات برای پیامبر خداست. در این دو مقام خداوند مقام عبودیت و بندگی رسولش را بر تمام مقامات او مقدّم می نماید.
در مناجات امير المؤمنين علیه السلام مي خوانيم: «إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً إِلَهِي أَنْتَ لِي كَمَا أُحِبُّ فَوَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ»5
علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير گرانسنگ «الميزان» به نقل از تفسير «الدر المنثور» سيوطي حديثي را نقل مي فرمايد كه اشاره به عروج بنده اي است كه عبوديت و بندگي حق تعالي سبب پرواز او از لجن زار پست خانة فرعون به اوج آسمان شد و در شب معراج بوي عبوديت و ايمان او مشام جان پيامبر صلی الله علیه و آله را نوازش داد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتى مرا به معراج بردند، بويى پاكيزه از پيش رويم گذشت. به جبرئيل گفتم: اين بوى خوش از كجا است؟ گفت: بوى مشاطه (آرايشگر) خانوادة فرعون بود؛ چراكه روزى مشغول شانه زدن گيسوان دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: مقصودت نام پدر من است؟ گفت: خير، مقصودم پروردگار خودم و پروردگار تو و پدرت مى باشد. پرسيد: مگر تو غير از پدر من پروردگار ديگرى دارى؟ گفت: آرى. پرسيد: به پدرم بگويم؟ گفت: بگو!
دختر فرعون نزد پدرش رفت و جريان را براى او نقل كرد. فرعون، آرايشگر و دخترش را احضار كرد و پرسيد: آيا غير از من پروردگار ديگرى دارى؟ گفت: آرى، پروردگار من و تو خدايى است كه در آسمانها است. فرعون دستور داد مجسمة گاوى ـ كه از مس بود ـ گداخته كردند و آن زن بيچاره و بچه هايش را در آن افكندند. همين كه خواستند زن را در آن مس گداخته بيندازند، زن گفت: من درخواستى دارم. پرسيد: چيست؟ گفت: حاجتم اين است كه وقتى من و فرزندانم را سوزاندى، استخوانهاى ما را جمع آورى نموده، و دفن كنى... ! فرعون قبول كرد و گفت كه اينكار را مى كنم؛ زيرا تو به گردن ما حق دارى. آن گاه آنان را به نوبت در آن مس گداخته انداختند. وقتي خواستند كه طفل شيرخوارش را بسوزانند، مادرش فريادى كشيد، طفل گفت: اى مادر! پيش بيا و عقب نرو كه تو بر حقى. سرانجام او و فرزندانش در آن كورة مسى سوختند.6

2. شب؛ بهترین زمان عروج
جمله «اسرى» نشان مى دهد كه اين سفر، در شب واقع شد؛ زيرا اسراء در لغت عرب به معنى سفر شبانه است، در حالى كه «سير» به مسافرت در روز گفته مى شود.
كلمة «ليلاً» در عين اينكه تأكيدى است براى آنچه از جملة «اسري» فهميده مى شود، اين حقيقت را نيز بيان مى كند كه اين سفر به طور كامل در يك شب واقع شد: « سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ ليلاً...» . چنانكه به حضرت لوط علیه السلام فرمود: « فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ».7
در دعای روز هجدهم ماه مبارك رمضان می خوانیم: «اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ ...؛8 اى خدا! مرا در این روز براى بركات سحرها بیدار و متنبه ساز!»
وقوع سفر معراج پيامبر صلی الله علیه و آله در اين مقطع زماني، بيانگر اسرار و حكمتي است كه در شب وجود دارد.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد در و بام دوست پـرواز کنند
هر جـا که دری بود به شـب بربنـدند الا در دوست را که شب باز کنند9
خدا در قرآن مي فرمايد: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛10 «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى شود [و بپا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند] و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى كنند!»
بديهي است بركات شب و فوايد شب زنده داري و سحرخيزي را نمي توان در يك مجموعه و چند صفحه گنجاند يا آن را با نوشتار به ديگران چشاند. البته آنهايي كه سحرخيزي را به معني واقعي تجربه كرده و عملاً به فوايد دنيوي و اخروي آن رسيده اند، بايد آن را براي ما عقب ماندگان از قافلة سحرخيزان تفسير كنند.
حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمه الله نقل فرمودند: «شخصی در زمانی که ما در نجف بودیم، درصدد برآمده بود که ببیند چه کسانی سحر در حرم حضرت امیر علیه السلام در نماز وَترشان دعای ابوحمزه را می خوانند. آن گونه که به خاطر دارم، کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت انجام بدهند، شمرده بودند و دیده بودند بیش از هفتاد نفر هستند.»11
چون خیانت برادران یوسف علیه السلام آشکار شد، خود را روی دست و پای یعقوب علیه السلام انداختند و گفتند: ای پدر! برای ما از پروردگار آمرزش بخواه که ما گنهکاریم. یعقوب علیه السلام فرمود: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می جویم که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. در تفسیر می خوانیم: زمان استغفار برای آنان را سحر شب جمعه قرار داد و نقل است که بيش از بیست سال در هر شب جمعه هنگام سحر فرزندان را امر می کرد تا در پشت او صف می کشیدند و او برايشان دعا و استغفار می کرد و آنها آمین می گفتند تا پس از بیست سال توبة ایشان پذیرفته شد.12
مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء رحمه الله در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته اند: او می خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب زنده داری عادت بدهد، به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار بپردازد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی علیه السلام مشرّف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: بابا جان! شما بروید، من خودم می آیم. پدر گفت: نه، من ایستاده ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلوي حرم امیر مؤمنان علیه السلام شخص مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید: فرزندم! این شخص برای چه در اینجا نشسته است؟ فرزند جواب داد: برای گدایی و دریافت کمک از مردم. پدر پرسید: تو فکر می کنی چقدر پول از این طریق به دست می آورد؟ گفت: شاید چند درهمی عایدش گردد. پدر دوباره پرسید: آیا مطمئناً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟ پاسخ داد: البته به طور قطع و یقین نمی توان آن را پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگرد. در اینجا، پدر دانا و نکته سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت: پسرم! ببین این شخص برای به دست آوردن مبلغی از ثروت دنیا که یقین به آن هم ندارد، در این موقع شب آمده اینجا و دستش را جلوي مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداشهایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم علیهم السلام را باور کرده ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می پردازد و هیچ کس را محروم نمی سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای دل پسرک جای گرفت و نتیجه اش آن شد که وی تا آخر عمر سحرخیزی، تهجد و نماز شب را ترک نکرد.13
کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین آنچه من هر سحر از باد صبا می شنوم
سحرها، هنگام جوشیدن رحمت الهی، استجابت دعا و طي كردن سلوک معنوی می باشد.
هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود

3. تأکید بر امامت أمير المومنينن علیه السلام
در مشاهدات پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج، مهم ترین مسئله، تأکید بر ولایت و امامت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام بود.
«ابن عباس» می گوید: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرمود: چون مرا به آسمانها سیر شبانه دادند، به هیچ ملکی از ملائکه برخورد نکردم، مگر اینکه از من دربارة علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال می کردند، تا جایی که من گمان کردم اسم علی علیه السلام از اسم من مشهورتر است. آن گاه که به آسمان چهارم رسیدم، ملک الموت را دیدم که به من گفت: ای محمد! هیچ خلقی از خدا نیست، مگر اینکه قبض روحش به دست من است، به جز تو و علی علیه السلام ؛ زیرا خداوند متعال خود روح شما را قبض خواهد کرد. و چون به زیر عرش الهی رسیدم، علی علیه السلام را دیدم که در زیر عرش الهی ایستاده بود. گفتم: ای علی! از من سبقت گرفتی؟ جبرئیل به من گفت: ای محمد! کیست آن کسی که با او این چنین صحبت می کنی؟ گفتم: این برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است. جبرئیل به من گفت: ای محمد! این علی علیه السلام نیست؛ بلکه ملکی از ملائکة خداوند متعال می باشد که خداوند متعال آن را به صورت علی علیه السلام خلق کرده است، پس ما ملائکه ای که مقرب درگاه الهی هستیم، هر وقت مشتاق دیدار حضرت علی علیه السلام می شویم، او را زیارت می کنیم، به خاطر بزرگی و کرامتی که حضرت علی علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد.14
باز «عبدالله بن عباس» می گوید: روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از کوچه های مدینه می رفتیم که علی بن ابی طالب از راه رسید و به رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه سلام کرد: «السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته» پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در پاسخ فرمود: «و علیک السلام یا امیرالمؤمنین». از لقبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب داد، تعجب کردم و به حضرت عرض كردم: ای رسول خدا! آنچه دربارة پسرعمویم علی گفتی، از روی محبت و دوستی شخصی با او بود یا لقبی از ناحیة خداوند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نه، به خدا سوگند آنچه دربارة علی گفتم، با چشم خود دیده ام.» پرسیدم: ای رسول خدا! چه دیدید؟ پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج به هر دری از درهای بهشت نظر می کردم، روی آن نوشته شده بود: «علی بن ابی طالب علیه السلام از هفتاد هزار سال پیش از خلقت آدم علیه السلام امیرالمؤمنین بوده است.»15
امام صادق علیه السلام از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این چنین نقل مي فرمايند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: در شب معراج به سدرة المنتهی رسیدم. جبرئیل گفت: جلو برو! و من نزدیک شدم، پس نوری درخشنده و ساطع مشاهده کرده، براي عظمت خداوند به سجده افتادم. ندایی به من گفت : ای محمد ! چه کسی را جانشین خود در زمین قرار داده ای؟ گفتم: عادل ترین و صادق ترین و نیکوکارترین آنها؛ یعنی علی علیه السلام را برگزیده ام. خداوند متعال به من فرمود: از من به علی سلام برسان و بگو که غضبت، عزّت و بزرگی است و رضا و خشنودیت، حکم حق. سپس فرمود: ای محمد ! من همان خدایی هستم که معبودی غیر از من نیست. من علیّ اعلی (بزرگ و بلند مرتبه) هستم، و به برادر تو اسمی از اسمهای خود را عطا کردم و او را علی نامیدم، و خودم نيز علیّ اعلی هستم.16
ابوذر مي گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله ماجرای به معراج رفتنش را از آسمان اول تا آسمان هفتم برايم بازگو كرد که در تمامی آنها سخن از شوق دیدار ملائکة هفت آسمان نسبت به حضرت علی علیه السلام است....17
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چون مرا به آسمان بردند و به سدرة المنتهي رسيدم و در حضور پروردگار جلّ و عزّ وقوف پيدا كردم، خدا مرا خطاب نموده، گفت: اي محمد! گفتم: بلي، اي پروردگار من! فرمود: من افراد انسان را به بلاها و مشکلاتي آزمايش نمودم، کدام يک از آنان را نسبت به خودت مطيع تر يافتي؟ عرض کردم: اي پروردگار من! من علي را فرمانبردارتر يافتم. خطاب فرمود: اي محمد! راست گفتي. آيا تو براي خود خليفه اي قرار مي دهي تا عهود و مواثيق و وظائف تو را ادا کند و به بندگانم از کتاب من آنچه را که ندانند بياموزد؟ عرض کردم: اي پروردگار من! تو براي من خليفه اي معين بنما! اختيار تو اختيار من است. خداوند خطاب فرمود: من علي را اختيار کردم. او را براي خود خليفه و وصي قرار ده و من از علم و حلم خود به علي داده ام و از اين مواهب او را سرشار نموده ام و اوست حقاً امير مؤمنان. اين مقام را هيچ کس قبل و بعد از او حائز نخواهد شد. اي محمد! علي پرچم هدايت و پيشواي مطيعان من است، و اوست نور اولياي من. او کلمه اي است که بر پرهيزگاران ثبت و لازم نمودم کسي که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و کسي که او را مبغوض بدارد، مرا مبغوض داشته است. پس اي محمد! او را بدين مقامات بشارت بده.
حضرت فرمودند: من عرض کردم: بار پروردگارا! من او را بدين مقامات بشارت دادم، او در جواب من گفت: من بندة خدا و در دست قدرت او هستم، اگر مرا عذاب کند، به علت گناهان من است، بنابراين ابداً به من ستمي ننموده است، و اگر آنچه را که به من وعده فرموده است وفا کند، او نيز مولاي من و صاحب اختيار من است. خداوند فرمود: بلي، همين طور است. حضرت فرمود: عرض کردم: خداوندا! دل او را جلا و بهار او را ايمان قرار ده. خداوند خطاب فرمود: اي محمد! حقاً من دل او را جلا و بهار او را ايمان قرار دادم. فقط من او را به بعضي از بلايا و گرفتاريهاي عجيب اختصاص داده ام که نظير آن را به هيچ يک از اولياي خود نصيب نساخته ام. عرض کردم: بار پروردگارا! او برادر من و مُصاحب من است. فرمود: اين از قضا و علم من گذشته است که بايد او مبتلا شود. اگر علي نبود حزب من شناخته نمي شد و اولياي من و اولياي پيمبران من نيز شناخته نمي شدند.18

نتیجه گیری:
1. مقام عبوديت و بندگى بالاترين مقام براى انساني است كه بندة راستين خدا باشد و جز بر پيشگاه او جبين نسايد: «أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا».
2. براى قرب به خدا، شب بهترين وقت است. «أَسْرى ... لَيْلًا».
3. شب معراج، شب بسيار مهمى است، لذا «لَيْلًا» نكره آمده است.
4. اگر استعداد و شايستگى باشد، پرواز يك شبه انجام مى گيرد: «أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا».
5. مسجد، بهترين سكوى پرواز معنوى مؤمن است: «مِنَ الْمَسْجِدِ».
6. مسجد بايد محور كارهاى ما باشد: «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى».
7. هدف معراج، كسب معرفت و رشد معنوى بود: «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا».
8. آيات الهى آن قدر بى انتهاست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز توان دستيابى به تمام آنها را ندارد: «مِنْ آياتِنا».
9. هدف از اين سير، مشاهدة آيات عظمت الهى بود تا روح پر عظمت پيامبر صلی الله علیه و آله در پرتو مشاهدة آن آيات بينات عظمت بيشترى يابد، و آمادگى فزون ترى براى هدايت انسانها پيدا كند. در آيات سورة نجم كه به دنبالة اين معراج در آسمانها است، اشاره مى كند: «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» ؛ «او در اين سفر آيات بزرگ پروردگارش را مشاهده كرد.»

فهرست منابع
ـ قرآن کریم.
1. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت علیهم السلام ، قم، چاپ اول، 1409ق.
2. السيوطي، جلال الدین عبدالرحمن ابن ابی بکر، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، المکتبة الاسلامیة، تهران، 1377ق.
3. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۸۲ش.
4. طباطبایی، سید محمد کاظم، عروة الوثقی، 5 جلدی، با حاشیه مراجع، مؤسسه انتشارات، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.
5. طبری، ابوجعفرمحمد بن جریر بن یزید، تاریخ طبری، مؤسسه عز الدین، بیروت، چ سوم، 1413ق.
6. طيب اصفهاني، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 1378ش.
7. فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمد الکاظم، مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410 ق / 1990م.
8. قرائتي، محسن، تفسير نور، انتشارات مؤسسه در راه حق، چاپ دوّم، قم 1374ش.
9. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، 1352 ش.
10. کاتب واقدی، محمد بن سعد، طبقات، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، بی نا، بی تا.
11. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره ای، اسوه، تهران، چ چهارم، 1379ش.
12. كاشاني، ملا فتح الله، منهج الصادقين في الزام المخالفين، 10 جلدي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1385ق.
13. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت چاپ دوم، 1403ق.
14. محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، هجرت، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش.
15. محمدی اشتهاردی، محمد، سیرة چهارده معصوم علیهم السلام ، نشر مطهر، چاپ چهارم، 1381ش.
16. مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1376ش.


پی نوشت:
1) طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدي، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، ج 1، ص 210.
2) تفسير نور، محسن قرائتي، ج 7، ص 17.
3) اسراء/1.
4) نجم/ 7. 10.
5) بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 91، ص 94.
6) «ابن عباس» اضافه كرده است كه: چهار نفر در كودكى به زبان آمده اند: يكى همين كودك است، دومى آن شاهدى بود كه به بي‌گناهى حضرت يوسف علیه السلام شهادت داد و سومى طفل شيرخوار در داستان جريح بود و چهارمى عيسى بن مريم علیهما السلام مى باشد. (الدر المنثور، جلال الدين سيوطي، ج 4، ص 150).
7) هود/81.
8) دعاي روز هجدهم ماه رمضان
9) ابوسعید ابوالخیر.
10) سجده/16.
11) نقل از آیت‌ الله مصباح یزدی (حفظه الله).
12) ر.ک: تفسیر منهج الصادقین، ملا فتح الله كاشاني، ذیل آیات 97 الی 100 سوره یوسف علیه السلام .
13) تعالیم آسمانی اسلام، ص ۲۴۲.
14) بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 18، ص 300 و ج 26، ص 305.
15) همان، ج 37، ص 339، ح ۸۱.
16) همان، ج 24، ص 323.
17) همان، ج 40، صص 58. 55، حدیث 90، تفسیر فرات الکوفی، صص 374. 370
18) أطيب البيان في تفسير القرآن، طيب اصفهاني، ج 11، ص 269.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره155.

+نوشته شده در یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:معراج,عبودیت,مسجد,امامت حضرت علی (ع),ساعت23:48توسط محمد رضا | |

Click for larger version

سیدی مدح تو گویم که تو ممدوح خدائی

ششمین حجت حق نجل رسول دو سرائی

صادق الوعدی و مصداق صداقت همه جائی

مخزن علم خدا مشعل انوار هدائی

گوهـر پنج یـم نور و یم شش دُرِ نابی

همدم پنج رسـل همسخن چارکتابی

علم چون سایه به هر عصر به دنبال تو آید

حلم پیش گل لبخند تو آغوش گشاید

روی نادیده‌ات از چشم همه دل برباید

که تواند که تو را غیر خدا مدح نماید؟

مگر از چشمه عرفان دهن خویش بشویم

تـا توانـم سخـن از جابـر حیان تو گویم

دانش خلق بوَد قطره‌ای از بحر کمالت

حسن غیب ازلی جلوه‌گر از مهر جمالت

عرشیان یکسره زانو زده در پیش جلالت

ملک و جن و بشر را عطش جام وصالت

همـه گوشنـد کـه گیرنـد تجـلاّ ز کـلامت

همه مشتاق سخن از لب جانبخش هشامت

مؤمن طاق تو بر طاق سپهر است ستاره

بوبصیر تو بصیرت به بشر داده هماره

چشم هارون درت لاله برآرد ز شراره

دو درخشان دُرِ ناب تو هشام است و زراره

مکتب دهر دگر مثل تو استاد ندارد

تـا که شاگرد همانند ابوحمزه بیارد

توئی استاد و اساتید جهان آینه‌دارت

بوده شاگرد در ایراد سخن چار هزارت

تا لب خویش گشائی همه بی صبر و قرارت

باغبانی و نکویان همه گل‌های بهارت

جلوه‌گـر در فلک، علم سـه خورشید منیرت

«شیخ طوسیِ»تو و«مجلسی»و«خواجه نصیر»ت

«شیخ انصاری»یک شاخه گل از باغ کمالت

زهی از «شیخ مفید» تو و آن بحر زلالت

«کافیِ» «شیخ کلینی» است فروغی ز جلالت

«مرتضی» و «رضی» استاد اصولند و رجالت

«ابن طاوس» تو در مکتب توحید درخشد

تـا قیـامت بـه دل و دیـده ما نور ببخشد

نهضت کرب و بلا داد بر از علم کلامت

بلکه اعجاز حسین‌بن‌علی کرد قیامت

جوشش خون امام شهدا داشت پیامت

تا صف حشر ز خون شهدا باد سلامت

تا ابد مشعل توحید تو خاموش نگردد

انقـلاب تـو و جـدّ تـو فرامـوش نگردد

عاقبت دست عدو زهر جفا ریخت به کامت

بضعـه پـاک نبــی بـر جگـر پـاره سلامت!

دوست دارم که نهم چهره به خاک حرم تو

سوزم و شمع‌صفت اشک‌فشانم ز غم تو

چه شود ای به فدای تو و لطف و کرم تو

که دم مرگ بوَد بر سر چشمم قدم تو

چه شود ای به دل «میثم» دلسوخته داغت

کـه بسـوزم به سر تربت بی‌شمع و چراغت؟

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

+نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:امام صادق(ع),یم نور,مدح,عرشیان,,ساعت8:38توسط محمد رضا | |

11d803a180ecae708d1d79e3943b627d اس ام اس عید فطر 91

 

عید است و دلم خانه ویرانه، بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا

یک ماه تمام مهیمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا

عید سعید فطر مبارک

یا مهدی

 

 

 

+نوشته شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:عید,فطر,مهمانی,جامعه,مبارک,ساعت21:13توسط محمد رضا | |

 عید فطر و پیروزى برطاغوت نفس

عید فطر؛ یعنى بازگشت‏ به فطرت و سرشت. بازگشت ازاین نظر كه آیا رابطه ما با فطرت پاك انسانى به طورصحیح برقراراست‏ یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاكى كه خداوند به ما داده و براثرحجاب‏هاى ‏جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، دركلاس ماه رمضان زنگارها زدوده‏ شده‏اند یا نه؟ كه اگر چنین است ‏باید ابتداى نجات وآغاز پیروزى برطاغوت نفس را در نماز عید فطراعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این كه: آن چه را در ماه‏ رمضان آموخته‏اند و در راه خودسازى و بهسازى به كار برده‏اند ابراز بدارند، با كلمات و حركات، بلكه درقلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعارآمیخته با شعوروفریاد برون و درون كه: «الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله و الله اكبر ولله الحمد والحمدلله على ما هدانا وله الشكرعلى ما اولانا؛ خدا بزرگتراز آن است كه توصیف ‏گردد. آرى چنین است، معبودى جزخداى یكتا و بى‏همتا نیست، وخدا بزرگترازآن ‏است كه وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاك خدا دارد به خاطرآن كه ما را درراستاى پاكسازى و بهسازى هدایت كرده، و شكراو را كه جمعیت ما وامت ما را برترین جمعیت وامت قرار داده است.

فلسفه اعیاد اسلامی :

چها رعید دراسلام به طوررسمى وجود دارد كه عبارت‏اند از: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر. عید قربان جشن ایثار و فداكارى است، و مسلمان دراین رابطه به خویشتن بازمى‏گردد كه آیا به باطن و ماهیت چنین عیدى ‏رسیده است ‏یا نه. آن گونه كه ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بن‏علىعلیهماالسلام آن را دركربلا تكمیل كرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان‏ با ژرف‏اندیشى به خویشتن مى‏نگرد كه آیا انتخاب او در مسئله بسیارمهم رهبرى، صحیح بوده است‏ یا نه؟ كه دربینش اسلام ناب، مسئله بسیارعمیقى است، و از اركان‏ زیربنایى نظام اسلام است، كه اگراو نباشد هیچ یك ازمفاهیم اسلام، ارزش واصالت ‏خود را نمى‏توانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت ‏به خویشتن است كه نقش اساسى درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستى كه برقرارى اتحاد و یك ‏رنگى وهمدلى مسلمانان، وسیعترین و ژرف ‏ترین بركات را براى آنها به ارمغان خواهد آورد.

ولى آیا مى‏دانید كه اگرعید فطرت و خودسازى نباشد، عیدهاى دیگرتكمیل نخواهد شد. اگرچنین عیدى درزندگى انسان تحقق یابد همه روز، روزعید است؛ چنان‏ كه ‏امیرمومنان على(ع) فرمود: «انما هوعید لمن قبل الله صیامه و شكر قیامه، وكل ‏یوم لا یعصى الله فیه فهو عید؛(1)امروزتنها عید كسانى است كه روزه آنها درپیشگاه ‏خدا پذیرفته شود، و عبادت‏هاى شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزى ‏كه گناه نكنى روزعید تو است.» حضرت على(ع) این سخن را ازسرچشمه وحى گرفته‏ بود، چرا كه وقتى خطبه رسول خدا(ص) را درمسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، ازآن حضرت پرسید: «بهترین كاردرماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد: «الورع عن محارم الله عزوجل؛ (2)ورع و پرهیزكارى ازآن چه خداوند حرام نموده است ‏مى‏باشد؛ یعنى همان خودسازى و بازگشت ‏به فطرت پاك توحیدى‏.»

 
 

 

مسئله عید و فطرت در قرآن:

 

 

در قرآن مجید كلمه عید یك بار آمده، كه در رابطه با حضرت عیسى علیه السلام و شاگردان مخصوص اوست، شاگردان براى تكمیل ایمان خود گفتند: «آیا پروردگار تو مى‏تواند غذایى ازآسمان (مائده) براى ما بفرستد؟» حضرت از این تقاضا كه بوى شك و تردید مى‏داد، نگران شد و به‏ آنها فرمود:

«از خدا بترسید اگرایمان دارید.» ولى به زودى دریافت كه‏ مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاك ‏و سرشار از یقین گردد، از این رو به خدا عرض كرد:

«اللهم ربنا انزل‏علینا مائده من السماء تكون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیه منك؛ خداوندا مائده‏اى ازآسمان برما بفرست تا عیدى براى اول و آخرما باشد و نشانه‏اى ازتو.» (3)

از آن جا كه روز نزول مائده روز بازگشت ‏به پیروزى و پاكى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح (ع) آن را

«عید» نامیده است، نتیجه این كه درقرآن كلمه «عید» به عنوان تكمیل مطرح شده است.

قرآن با صراحت، خداشناسى و دین را مسئله‏اى فطرى مى‏شمرد.ازجمله درآیه 30 روم مى‏خوانیم:

«فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة الله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم؛ اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص ‏پروردگاركن، این فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را برآن آفریده، دگرگونى درآفرینش خدا نیست.» این آیه بیان كننده آن است كه دین اسلام بر اساس ‏فطرت و سرشت انسان مى‏باشد و دستورهاى آن هماهنگ با درون ذات ‏وجود انسان است و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیت‏هاى ‏ناسالم، محفوظ باشد، همان را مى‏خواهد كه آیین ناب اسلام آن را مى‏خواهد و خداوند آئینش را براساس نیازهاى فطرى بشر تدوین نموده است و اگرانسان داراى فطرت ‏نخستین، به دور از حجاب‏ها و زنگارها باشد، بدون هیچ‏گونه تردید، راه‏ توحید و دستورهاى صحیح الهى را مى‏پسندد و برمى‏گزیند،

انواع فطرت:

فطرت بر دوگونه است: فطرت عقل و فطرت دل.

فطرت عقل یعنى استدلال روشن عقلى، كه انسان بعد ازرسیدن به كمال عقل با مشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستى، به این حقیقت منتقل مى‏شود كه ‏محال است این نظام معلول مبدئى فاقد عقل و شعور باشد و این‏«عقل فطرى‏» بدون نیاز به معلم به مقصود مى‏رسد، ولى فطرت مفهوم دیگرى ‏نیز دارد كه ازآن تعبیر به «فطرت دل‏» مى‏شود، كه تفسیر فطرى بودن دین با این ‏تعبیر، صحیح‏تر و مناسب‏تر به نظر مى‏رسد و منظور از آن این است كه انسان وقتى به ‏اعماق جانش مى‏نگرد، نور حق را مى‏بیند و ندایى را با گوش دل مى‏شنود، ندایى كه‏او را به سوى مبدا علم و قدرت بى‏نظیر هستى دعوت مى‏كند، كه گاهى ازآن تعبیر به ‏«درك وجدانى‏» مى‏شود، مانند آن كه وقتى انسان یك گل زیبا را مى‏بیند، بدون‏ استدلال به زیبایى آن پى مى‏برد و از آن لذت مى‏برد. «عید فطر» به معناى بازگشت ‏به فطرت است، یعنى ‏مساله خودسازى درماه رمضان، انسان را به مقامى مى‏رساند كه ‏پرده‏هاى جهل، هواپرستى و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت‏ برداشته مى‏شود و انسان مسلمان در این هنگام به فط‏رت ناب خود كه ازدرون ذات ‏وجودش مى‏جوشد بازمى‏گردد، همان فطرتى كه آیینه صاف خدانما و حق نماست؛ همان ‏پیامبر باطن كه اگر ازاسارت زنجیرهاى جهل و هواپرستى آزاد گردد، راهنماى كامل ‏و دقیق انسان به سوى كمالات است.

شواهد متعددى وجود دارد كه نشان ‏دهنده فطرى‏ بودن ایمان به حق است؛ مانند واقعیت‏هاى تاریخى كه نشان مى‏دهد در میان هر ملتى ‏در هر دوره‏اى اعتقاد به خداشناسى و مذهب وجود داشته است، چنان‏كه شواهد باستان ‏شناسى و آثار به جا مانده از دوره‏هاى قبل از تاریخ بیان كننده این ‏واقعیت است.

مطالعات روانى و اكتشافات روان‏كاوى درابعاد روح انسان نیز شاهد دیگرى بر فطرى بودن اعتقادات دینى است، روان‏شناسان چهار تمایل عالى و اصیل را به عنوان ‏ابعاد چهارگانه روح معرفى مى‏كنند كه عبارتند ازحس دانایى، حس زیبایى، حس‏نیكى، و حس مذهبى. كه این خود نیز دریچه دیگرى برفطرى بودن دین است. (4)

حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمدى اشتهاردى

+نوشته شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:عید فطر,فطرت,سرشت,قرآن,ساعت21:8توسط محمد رضا | |

 

 

سرخی شراب مراشاداب میکند..

این سکر هزاران بار دلنشنین تر از سرسجاده نشستن است..

تنهایک واژه..یک پیاله..یک نگاه...

یک یاحسین.

حسین جان!

معشوقم

اربابم..

مرارها نکن.

این جنون راچه نام مینهی؟؟

جانم رابگیر.دیگرتاب دوریت نیست

حسین

حسین.

حسین..

حسین...

حسین....

حسین.....

امشب دوباره به یادت خواهم سوخت.

+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:حسین (ع),اربابم,معشوقم,ساعت13:39توسط محمد رضا | |


 
حسین یعنی ندای عارفانه
حسین یعنی وجودی عاشقانه

حسین یعنی سرآغاز تحول
سراغاز ظهوری جاودانه


حسین یعنی عروجی آشکارا
عروج مهربان تا بیکرانه

حسین یعنی رشادت ، مهربانی
حسین یعنی سلحشوری یگانه

حسین یعنی فراسوی شهامت
فراسوی جهادی صادقانه

حسین یعنی سجودی مملو از عشق
سجودی چون شهادت ،شادمانه

حسین یعنی کلامی تازه اما
نمازی مملو ا ز یاد یگانه

حسین یعنی سراپای شجاعت
سراپای جهادی جاودانه

حسین یعنی امید ناامیدان
امیدی چون ره حق عاشقانه

حسین یعنی بهار عشق و ایمان
بهاری چون شقایق جاودانه

حسین یعنی وجودی عاشقانه
حسین یعنی سلحشوری یگانه

 

+نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:حسین,شهادت,رشادت,عشق,ساعت13:36توسط محمد رضا | |

امشب ، شب ناله در فراق پدری مهربان است

که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه‏اش را ندیده بود

پدری دل‏سوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود

و غصه‏های همه را بر جان خود هموار می‏کرد

ولی کسی از غربت او و دردهای دلش

با خاری در چشم و استخوانی در گلو ، خبر نداشت . . .

.

به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را

به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را

به نماز آخرینش چه گذشت من ندانم

که ندای دعوت آمد شه ملک لافتی را

همه اهل بیت عصمت زسرا برون دویدند

ابتا و واعلیا بنمود پر فضا را

+نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:امشب,نماز,علی(ع),خدا,اهل بیت,ساعت14:27توسط محمد رضا | |

من می دانم: بزرگ ترین گناه خامنه ای این است که نامش «علی» است.

حساسیت روی این نام بالاست.

دشمن همیشه روی این نام حساس بوده است.

کینه ها دارد از نام علی.

عقده ها دارد از «نادعلی».

ناد علی برای شما مظهر العجایب نیست، بهانه ای است برای عقده گشایی.

«سید علی» این روز ها را می دید.

شما مو می دیدید و او پیچش مو.

پیچیدگی فتنه را.

همیشه کار علی بعد از محمد سخت تر بوده است.

طرف علی، ابو سفیان نیست.

«طلحه الخیر» است.

طرف علی، آمریکا نیست.

اما طرف تو ... است.

طرف تو ...

کاش رهبری را قبول نمی کردی ماه من

لیاقت اینها همان مرجع تقلیید BBC است.

باز هم می گویم

اینهمه «ماهواره» حریف این «ماهپاره» نمی شوند.

چون خداوند پشت ماه ماست.

از آیت الله بهجت(قدس سره الشریف) پرسیدند:

این سید علی برای رهبری جوان نیست.

فرمودند: یکبار گفتیم علی جوان است کمرمان شکست...

ماه من تنهایی ات دل مهدی را به درد آورد!

+نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:سید علی,خامنه ای,امام,رهبری,ساعت19:9توسط محمد رضا | |

 

خسته ام مولا

یا ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر و مادرت زهرا
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که می خوانی بر مزار آن تربت خاموش
به دیدار قبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را ، جای ما هم او را زیارت کن
به دیدار نینوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی فرق عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه
دعا کردی از برای فرج ، التماس دعا یاد ما هم باش
شدی مُحرم در مراسم حج ، یا مَنی رفتی یاد ما هم باش
به هر جا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

محمد جواد بستانی راد

+نوشته شده در جمعه 30 دی 1390برچسب:اباصالح,التماس دعا,مهدی,,ساعت6:45توسط محمد رضا | |

 

اى وارث نجابت خاک!

امام حسین

اینک، تمام شوره زاران، پابرهنه و تشنه لب به دنبال توانَد تا آیه هاى عاشورایى را از چشمه زبان نینوایى ات بنوشند.

زینب، اى وارث نجابت خاک! چهل روز است که آسمان، غربتت را مى نگرد. باز هم خطبه اى بخوان تا به ابرها، اذن نزول داده باشى، اى رسول کربلا!

 حنجره اى کبود

من، همان صبر دیروزم، رفتم و بازگشتم، این چهل شبانه روز بى سر و سامان را؛ این لحظه هاى دلتنگ یتیم، این مسیر عطشناک آبله پایى که پاره پاره هاى تو را پشت سر داشت و لب هاى از نیزه روییده ات را پیش رو.

مرا به یاد بیاور؛ مرا که پیرتر از تمام عمر خویش، اینک شناختنى نیستم. من همان هروله آتش به دامانم که چهل روز پیش، در این صحرا، هنوز جوان بود و تمام قافله به جا مانده از تو را به دوش گرفت و ره سپار شد.

آنچه از تو در من بود، آنچه دیده بودم و جز من کسى ندید، در گوش هاى کر روزگار فریاد کردم و راویانه، تمام خطبه هاى از تو گفتن را سرودم و حنجره اى مدام شدم؛ حنجره اى کبود که عطش هاى هفتاد و دو پروانه را میراث دار بود و زخم زبان چهل روز اسارت را براى همه پرستوهاى قافله سپر مى شد و در خویش مچاله مى کرد

منم؛ همان صبر از کف رفته اى که تمام میراث حیدرى اش را از حلقوم فاطمى فریاد سر داد و کاخ ظلم را زیر و زبر کرد، اما در خلوت تنهایى اش، لرزش شانه هایش را تنها خدا دانست.

بعد از تو، سوختم و خطبه خواندم

بعد از آن غروب که با فاصله هاى از من تا تو پر شد و انحناى ناگهان قامتم را رقم زد؛ پس از آن قرآن پاره پاره اى که زیر لگدکوب اسب هاى ستم از هم گسیخت، من ماندم و جاده هاى پیش رو... .

من ماندم و کاروان بى تو، با قبیله به تاراج رفته؛ من به سفر ناگزیر بودم.

آه! خون همیشه جارى در رگ هاى روزگار! رداى ولایتت را بر شانه گرفتم و لواى ستم سوزى قیامت را بر بلنداى تاریخ برافراشتم.

آنچه از تو در من بود، آنچه دیده بودم و جز من کسى ندید، در گوش هاى کر روزگار فریاد کردم و راویانه، تمام خطبه هاى از تو گفتن را سرودم و حنجره اى مدام شدم؛ حنجره اى کبود که عطش هاى هفتاد و دو پروانه را میراث دار بود و زخم زبان چهل روز اسارت را براى همه پرستوهاى قافله سپر مى شد و در خویش مچاله مى کرد.

اینک به تو بازگشته ام؛ خسته از تمام هستى. دیگر حوصله اى به ادامه روزگار ندارم. آه از این کوله بار فرسوده در راه! آه از پر ریختنِ پروانه ها در جاده هاى سرد و بى شمع. 

چه سخت است چهل روز منزل به منزل، عاشقى را به دوش کشیدن و از ساحل، دریا را نظاره کردن! یا زینب! آه سینه سوز تو، هنوز از پشت حصار قرن ها، شعله بر جان مى زند.

از آن روز به بعد، زمین، چهل بار چرخید و در سوگ حسین علیه السلام ، هر روز آفتاب، لباس سیاه شب بر تن کرد تا در موج خونین خاطراتت، هم درد دل طوفانى ات شود.

+نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:چهل روز,زینب,بی سروسامان,لباس سیاه,ساعت9:48توسط محمد رضا | |

 

    مى خواهی که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى .

بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند و اگر تو بى تابى کنى ، طاقت از کف مى دهند.

سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است ، حادثه را در آینه نگاه تو دنبال مى کند. پس تو باید آنچنان با آرامش و طماءنینه باشى ، انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود. و مگر نه چنین است؟مگر تو از بدو ورود به این جهان، خودت را مهیاى این روز نمى کردى ؟

پس باید قطره قطره آب شوى و سکوت کنى . جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنیاورى . همچنان که از صبح چنین کرده اى . حسین از صبح با تک تک هر صحابى ، به شهادت رسیده است ، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته است و تو هر بار به او تسلى

بخشیده اى . هر بار قلبش را گرم کرده اى و اشک از دیدگان دلش سترده اى . هر بار که از میدان باز آمده است ، افزایش موهاى سپید سر و رویش را شماره کرده اى ،

به همان تعداد، در خود شکسته اى ، اما خم به ابرو نیاورى . خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند که خواهر نیست . خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد که خواهر نیست . تازه اینها مربوط به ظواهر است .

اینها را چشم هر خواهرى مى تواند در سیماى برادرش ببیند. زینب یعنى شناساى بندهاى دل حسین ، یعنى زیستن در دهلیزهاى قلب حسین ، عبور کردن از رگهاى حسین و تپیدن با نبض حسین . زینب یعنى حسین در آینه تاءنیث . زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین

با چشم . زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین ، بر دل . وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى که که محاسنش به خون حبیب ، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکر حر بن یزید ریاحى ریخت ، وقتى که از کنار سجاده خونین عمرو بن خالد صیداوى برخاست ، وقتى که جگرش با دیدن زخمهاى سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتى که عبدالله و عبدالرحمن غفارى با سلام وداع ، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتى که زهیر به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتى که خون وهب و همسرش ، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پاى حسین ریخت ، وقتى که جون ، در واپسین لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین ، معطر کرد، وقتى که ...

در تمام این اوقات و لحظات ، نگاه تو بود که به او آرامش مى داد و دستهاى تو بود که اشکهاى وجودش را مى سترد.

هر بار که از میدان مى آمد، تو بار غم از نگاهش بر مى داشتى و بر دلت مى گذاشتى . حسین با هر بار آمدن و رفتن ، تعزیتهایش را به دامان تو مى ریخت و التیام از نگاه تو مى گرفت .

این بود که هر بار، سنگین مى آمد اما سبکبال باز مى گشت . خسته و شکسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت .

اکنون نیز دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . همچنانکه از صبح تاکنون که آفتاب از نیمه آسمان گذشته است چنین کرده اى . اما اکنون ماجرا متفاوت است .

اکنون این دل شرحه شرحه توست که بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خیمه ها پیش مى آید. اکنون این میوه جان توست که لگدمال شده در زیر سم ستوران به تو باز پس داده مى شود.

على اکبر براى تو تنها یک برادر زاده نیست . تجلى امیدها و آرمانهاى توست . تجلى دوست داشتنهاى توست . على اکبر پیامبر دوباره توست .

نشانى از پدر توست . نمادى از مادر توست . على اکبر براى تو التیام شهادت محسن است . شهید نیامده . غنچه پیش از شکفتن پرپر شده .

شهادت محسن ، اولین شهادت در دیدرس تو بود. تو چهار ساله بودى که فریاد مادر را از میان در و دیوار شنیدى که ((محسنم را کشتند)) و به سویش دویدى .

شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پیش چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اکبر نیامد، این زخم التیام نپذیرفت .

اکنون این مرهم زخم توست که به خون آغشته شده است . اکنون این زخم کهنه توست که سر باز کرده است .

دوست داشتى حسین را دمادم در آغوش بگیرى و بوى حسین را با شامه تمامى رگهایت استشمام کنى . اما تو بزرگ بودى و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع مى شد مگر که بهانه اى پیش مى آمد؛ سفرى ، فراق چند روزه اى ، تسلاى مصیبتى و... تو همیشه به

نگاه اکتفا مى کردى و با چشمهایت بر سر و روى حسین بوسه مى زدى . وقتى على اکبر آمد، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده .

حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو مى توانستى تمامى احساسات حسین طلبانه ات را نثار او مى کنى . از آن پس ، هرگاه دلت براى حسین تنگ مى شد، بوسه بر گونه هاى على اکبر مى زدى .

از آن پس ، على اکبر بود و در دامان مهر تو. على اکبر بود و دستهاى نوازش تو، على اکبر بود و نگاهاى پرستش تو و... حسین بود و ادراک عاطفه تو.

و اکنون نیز حسین بهتر از هر کس این رابطه را مى فهمد و عمق تعزیت تو را درک مى کند. دلت مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى .

اما چگونه ؟ با این قامت شکسته که نمى توان خیمه وجود حسین را عمود شد. با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین مرهم گذاشت .

اکنون صاحب عزا تویى . چگونه به تسلاى حسین برخیزى ؟

نیازى نیست زینب ! این را هم حسین خوب مى فهمد.

وقتى پیکر پاره پاره على اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار زمین مى خورى و برمى

خیزى ، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ، حسین فریاد مى زند که : ((زینب را دریابید.))

حسینى که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که غم عالم بر دلش نشسته است و جهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است .

حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط نگران حال توست و به دیگران نهیب مى زند که : ((زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر جان از نفس تنش بگریزد.))

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:زینب,سجاد,حسین,خواهر,برادر,عباس,ساعت7:22توسط محمد رضا | |


 

 

توی نجف یه خونه بود، که دیواراش کاهگلی بود

 

اسم صاحب اون خونه، مولای مردا علی بود

 

نصف شبا بلند می شد ، یه کیسه داشت که بر می داشت

 

خرما و نون و خوردنی ، هرچی که داشت تو اون می ذاشت

 

راهی کوچه ها می شد ، تا یتیما رو سیر کنه

 

تا سفره خالی شون و پر از نون و پنیر کنه

 

شب تا سحر پرسه می زد ، پس کوچه های کوفه رو

 

تا بوی بارون بکنه ، پاهای بی شکوفه رو

 

عبادت علی مگه می تونه غیر از این باشه

 

باید مثل علی بشه ، هرکی که اهل دین باشه

 

بعد از علی کی می تونه مرهم راز من بشه

 

درد دلامو گوش کنه ، دچار ساز من بشه

+نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:نجف,مولاعلی,نون,خرما,سفره خالی,ساعت11:14توسط محمد رضا | |

 

سلام رقیه جان...

سلام دردانه ی اربابم...

سلام ۳ ساله ی مو سپیدم...

سلام ...

دلم میسوزد برای دل کوچک و شکسته ات...

دلم این روز ها زیاد میسوزد...

همیشه سوم محرم که میشود ... دلم برایت پر میزند...

روضه هایت دلم را به آتش میکشد...

عمو عباس گفتن هایت...

از وحشت در کربلا دویدند...

سیلی خوردنت...

گوشواره ات...

سربریده پدرت... در آغوشت...

میدانی رقیه جان...

من هم از نعمت پدر محروم بودم...

میدانم بی پدری چیست... غم فراق چیست...

خوب میدانم رفتن پدر یعنی چه...

خوب میدانم چشم انتظار بازگشت پدر بودن یعنی چه...

خوب میدانم...

من اما در اوج بی پناهی ... در اوج نبودنش ....

دلم را به دل ارباب گره زدم...

خوشا به حالت رقیه جان ...

در آن بلوای بی سر و ته میدانستی پدرت دوستت دارد...

من اما...

بماند ... بماند مثل همیشه که مانده ...

رقیه جان ...

نام تو را که بر زبان می آورم ... بی اختیار یاد مادرم زهرا(س) می افتم...

یاد روی نیلی تان ... یاد پهلوی شکسته تان ...

تو اما ... زود بود برایت تجربه دردی به این وسعت ....

آخر تو فقط 3 سال داشتی...

فدای دلت بشوم ... دستی بر دلم بکش ...

+نوشته شده در پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:رقیه,دردانه,عمو عباس,مادرم زهرا(س),ساعت8:49توسط محمد رضا | |

 

راه بهشت

حضرت عباس

عاشق اگر شدم، اثر چشم های توست

 

اصلاً تمام زیر سرِ چشم های توست

 

دلهایِ سنگ را به نگاهی طلا كنی

این كیمیاگری هنر چشم های توست

بعد از ابوتراب، تمام حجاز و شام

مبهوت جرأتِ جگر چشم های توست

كال و رسیده! گندم ری را خریده ای

این خصلتِ بخر- ببر چشم های توست

آیا بهشت می بری ام یا نمی بری!؟

محشر خدا پیِ نظر چشم های توست

با كاروان گریه سرانجام می رسم

راه بهشت از گذر چشم های توست

تا «إن یكاد» صبح و شبِ زینب تو هست

بال فرشته ها سپر چشم های توست

خرده گرفته اند كه اغراق می كنم

تیر سه شعبه دربه در چشم های توست

اینجا مدینه نیست، به فكر نقاب باش

مُشتی حسود دوروبر چشم های توست

بالای نیزه گریه ی شرمندگی فقط

از روضه های معتبر چشم های توست

لعنت به حرمله؛ كه به دنبال نیزه ها

سایه به سایه همسفر چشم های توست

 

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:عاشق,ابوتراب,بال فرشته ها,مدینه,ساعت11:50توسط محمد رضا | |

 

..:: ذبح عظیم ::..

 

کلیپ ها
نواهنگ ها
به یاد شیر خوار کربلا
تصاویر ویژه
موبایل اسلامی
  پیامک ها
  نرم افزارها
محصولات مشترکین ایرانسل
  ویژه تاسوعا
  ویژه عاشورا
پنجره ملکوت
  پخش زنده از حرم امام حسین علیه السلام
  پخش زنده از حرم حضرت عباس علیه السلام
قفسه
  کتابخانه تخصصی امام حسین علیه السلام
  کتابخانه تخصصی حضرت عباس علیه السلام
  بانک جامع مقالات
فرات؛ شرمنده(تاسوعا)
  وقایع تاسوعای سال 61 هجری
  فرمان حمله ناگهانی
  ماجرای امان نامه
  شکوه شجاعت و ایثار
  چرا حضرت عباس علیه السلام باب‌الحوائج است؟
  توجیه علمی شفا
  اسطوره ای در مداحی (حاج اکبر ناظم)
متن ادبی
  عمو آب
  پیراهنی از زخم
  برادرم! مرا دریاب!
  بگذار چشم هایم نبیند
  تو مانده ای و تنهایی حسین
زمزمه احساس
  راه بهشت
  میان داری کن
  بوی اسفند خیمه بر پا شد
  حیف شد چشم تان زدند آقا
  فدای سرت که ریخت
  مرا مبر خیمه
قیام بر نی (عاشورا)
  عزاداری ائمه اطهار علیهم السلام در روز عاشورا
  شعر امام حسین علیه السلام در شب عاشورا
  نخستین خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا
  آخرین دعا و آخرین مناجات‏ امام حسین علیه السلام در عاشورا
  داستان اسب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا
  اجابت نفرین امام حسین علیه السلام در روز عاشورا
  «مقتل‌‌خوانی» سنتی به قدمت قیام عاشورا
  زنان عاشورایی
  ظلم های دشمنان در کربلا
  نقد چند فرضیه پیرامون وجه تمایز شهداى كربلا
  ویژگی های اصحاب امام حسین علیه السلام
  ویژگی های اخلاقی امام حسین علیه السلام
  نکته ها و درس های ناب از قیام امام حسین علیه السلام
اشعار
  اگر بگذارند...
  امشب اسیر غصّه فردایی توام
  خیلی شبیه مادر من گریه می کنی
  تمام حادثه را مادر تو دید
  نفخِ صور
  یک عصر
  غنیمت جنگ غروب
  شام غربت
ویژه نامه های پیشین
  یوسف عاشورا
  قاری نیزه نشین
  راز رشید
  سوره سر بریده

+نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:اشعار,زمزمه احساس,متن ادبی,ساعت10:12توسط محمد رضا | |

 

..:: بیرق عشق ::..

کلیپ های محرم
نماهنگ های ویژه محرم
نواهنگ های محرم
گالری تصاویر محرم
تصاویر ویژه محرم
بازار کتیبه و پرچم محرم
موبایل اسلامی

 

پیامک های محرم

 

نرم افزارهای محرم

 

محصولات ویژه مشترکین ایرانسل
پنجره ملکوت

 

پخش زنده از حریم حسینی

 

سفر مجازی به کربلا (تصاویر سه بعدی)

 

هر چه می خواهد دل تنگت بگو...
قفسه

 

کتابشناسی حسینی

 

کتابخانه تخصصی حسینی

 

بانک جامع مقالات حسینی

 

پایگاه های اینترنتی حسینی

 

دانلود رایگان کتاب (مقتل الحسین)
کودکان عاشورایی

 

دانستنیهای عاشورا

 

انیمیشن « صحرای کربلا »
مقالات
  حائر حسسینی کجاست؟
  جلوه ماه بنی هاشم در کربلا
  حضرت علی اکبر؛ پاره تن سیدالشهدا
  شهید شیرخوار کربلا؛ حضرت علی اصغر علیه السلام
  چگونگی شهادت قاسم بن الحسن علیهماالسلام
  عبدالله بن حسن؛ بزرگمردی کوچک
  حرّ؛ آزادمرد نینوا
  رقیه سلام الله علیها؛ در کتب تاریخی
  مسلم؛ سفیر عشق
  مسلم،؛ آزاده ای در بند
  بار بگشایید اینجا کربلاست ...

 

چراغ راه هدایت

 

مرگ با عزّت یا زندگی با ذلّت ؟

 

حسین علیه السلام، طبیب جامعه بشری

 

آنچه حسین علیه السلام نگرانش بود

 

محلی برای گذر

 

اطاعت تا کجا؟

 

رندان تشتنه لب(شهدای کربلا)

 

آیینه داران آفتاب (شهدای بنی هاشم)
داستانهای شگفت انگیز از …

 

زیارت عاشورا

 

پیامبران خدا و نینوا

 

خاک سرزمین کربلا

 

زیارت حریم حسینی

 

عزاداری سالار شهیدان
حسینیه دل

 

الا ای محرّم!

 

بهار اشک

 

نامه ای از دوست

 

اینجا كجاست

 

مادر کربلا

 

دو گلدسته

 

سایه ای بر خورشید

 

شیرین تر از عسل

 

پسر آفتاب

 

آسمان ادب

 

امان نامه

 

شب جنون

 

منم حسین

 

غروب عشق

 

سوار در خون نشسته

 

جامه بر پیکر عرش

 

اشعار عاشورایی
ویژه نامه های پیشین

 

معراج خونین

 

تربت تشنه

 

شفق سرخ تاریخ

 

ماهی به رنگ عشق

+نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:کلیپ,نماهنگ,تصاویر,نواهنگ,ساعت10:5توسط محمد رضا | |